عبرتي ماندگار در «انتخاب اصحاب» (فصل پنجم)

مرتضي صفار هرندي
مهدي هاشمي در بخش ديگري از اعتراف هاي خود درباره محاصره ذهن آقاي منتظري درباره سپاه، چنين نوشته است:
در يك مقطعي جمع ما كه مركب از من و آقا هادي (هاشمي)، شريعتي و (عبدالله) نوري بود كه اكثر انرژي خودمان را روي تضعيف فرماندهي سپاه متمركز كرده بوديم. شگرد ما و اخوي اين بود كه هر چه نقاط ضعف خطي يا عملياتي از سپاه به دست مي آوريم با گزارشي كتبي يا شفاهي خدمت آقا (منتظري) سعي مي كرديم اين انگيزه را در ايشان تقويت كنيم. با هر شكستي كه در عمليات نظامي رخ مي داد يك سلسله تلاش تضعيفي صورت مي گرفت تا اينكه به حدي رسيد كه ملاقات هاي محسن رضايي با آقا محدودتر گشت و زماني اخوي از قول آقا نقل كرد كه ايشان مايل به ملاقات فرماندهي نبوده و ديدارها ممنوع شده است كه قضيه به حضرت امام رسيد و مورد اعتراض معظم له قرار گرفت. القائات اخوي و ساير دوستان در جمع بيت و نزد آقا پيرامون سه محور دور مي زد: 1ـ تصفيه نيروهاي صالح از سپاه 2ـ انحراف خط فكري سپاه 3ـ شكست هاي پي درپي در عمليات نظامي. از اين سه محور عدم لياقت محسن رضايي براي فرماندهي به اثبات مي رسيد.1

ادامه نوشته

انتحار جاه طلبانه بني صدر

مرتضي صفار هرندي - فصل چهارم
فرماندهان سپاه اولين كساني بودند كه با صدور بيانيه در مقابل سخنراني تفرقه افكنانه بني صدر در روز 17شهريور موضع گيري كردند. آنچه براي بني صدر شكننده تر بود، همراهي برخي از فرماندهان ارتش مثل سپهبد شهيدعلي صيادشيرازي در اين اعتراض بود. اين همان عاملي بود كه باعث برافروخته شدن كينه بني صدر نسبت به آن شهيد و تنزل دو درجه اي صياد شيرازي توسط بني صدر شد. وي همچنين با اين تصور اعضاي جامعه روحانيت مبارز- كه تنها تشكل روحاني حامي وي در انتخابات رياست جمهوري و بخش عمده مسئولان كميته هاي انقلاب اسلامي تهران را تشكيل مي دادند ، خيال رودررو قرار دادن روحانيت با حزب جمهوري اسلامي را در سر مي پروراند. اما در مدت كوتاهي باطل بودن اين توهم نيز به اثبات رسيد.
به اين ترتيب جاه طلبي بني صدر، او را به سمت يافتن يك جايگزين از نيروهاي پرانگيزه در صحنه مسايل داخلي هدايت كرد. او به رغم گذشته، منافقين را به عنوان يك نيروي شبه نظامي نامحسوس در پشت سر خود قرار داد. البته بني صدر محاسبات ديگري نيز از همان اولين روزهاي رسيدن به جايگاه رياست جمهوري، داشت. خاطره اي از ابراهيم حاج محمدزاده در اين مورد خواندني است:

ادامه نوشته

آنان كه با منافقين همراه بودند ؟

نكته عجيب در اين ميان تلاش افرادي مثل بهزاد نبوي، براي نجات سعادتي از مجازات اعدام، پس از احراز نقش وي در طراحي ترور شهيد آيت الله قدوسي در سال 1360 است. احمد قديريان از ياران شهيد سيداسدالله لاجوردي در دادستاني انقلاب تهران، نقل مي كند:
وقتي مي خواستند سعادتي را اعدام كنند آقاي رجايي زنگ زد به لاجوردي. من كنار لاجوردي نشسته بودم و بهزاد نبوي هم كنار رجايي. رجايي گفت كه يكي كسي بغل دست من نشسته و مي گويد شما يك مهمان داريد، اين مهمان مي خواهد برود. ايشان مي خواهد يك دقيقه بيايد آنجا با آن مهمان صحبت كند. سعادتي قرار بود اعدام شود و بهزاد نبوي مي خواست بيايد و او را ببيند. آقاي لاجوردي هم به من اشاره كرد كار را تمام كنيد لاجوردي هم شهيد رجايي را به حرف گرفت كه چرا گراني زياد است و چرا نان كم است. ما هم منتظر بوديم كار تمام شود. خبر دادند كه كار تمام شد و در همين موقع دوباره شهيد رجايي گفت كه بغل دستي من مي خواهد با مهمان شما صحبت كند. سيد (لاجوردي) قبول كرد. بهزاد گوشي را گرفت و گفت شما يك مهمان داريد. لاجوردي گفت: كيه؟ بهزاد گفت: سعادتي. لاجوردي پاسخ داد: رفت. بهزاد با نگراني گفت: نه، لاجوردي گفت: به خدا رفت.» 1

ادامه نوشته

مديريت انگليسي ـ آمريكايي در جبهه ضد امام

قرارگاه سازمان سيا سپس پيشنهاد مي كند:
با شريعتمداري نظريات حرفه اي درباره فنون گردآوري پول و زير و بم هاي به راه انداختن يك فعاليت وسيع روابط عمومي در آمريكا و اروپا به علاوه سرمايه گذاشتن جهت شروع تلاش خود، مطرح شود1.
همزمان فردي مثل رحمت الله مقدم مراغه اي (اسناد لانه جاسوسي او را دوست قرارگاه سيا در تهران از سال 1332ناميده است)2 در مقام استانداري آذربايجان شرقي به حمايت بي دريغ از حزب خلق مسلمان مي پردازد. اظهارات تشنج طلبانه اين كارگزار دولت موقت بازرگان، در اولين روزهاي دوران كوتاه مسئوليت خود نشانه همراهي با افراطيون حزب خلق مسلمان است. همين همراهي، مراغه اي را به استعفا از مسئوليت استانداري و قرار گرفتن در ليست انتخاباتي حزب خلق مسلمان و راه يافتن به مجلس خبرگان قانون اساسي كشاند. مقدم مراغه اي در مجلس خبرگان يكي از حاميان جدي ايده هاي دولت موقت بود. او در كنار افرادي مثل ابوالحسن بني صدر، عزت الله سحابي و... از مخالفان جدي تصويب اصل ولايت فقيه در مجلس خبرگان بودند. به گفته مرحوم حسينعلي منتظري مهندس بازرگان معتقد بود:
امور استان آذربايجان شرقي بايد زيرنظر شريعتمداري و به تبع آن حزب خلق مسلمان اداره شود.3
حزب شريعتمداري علاوه بر چنين حمايتي، همراهي دولتمرداني مثل حسن نزيه، رئيس وقت شركت ملي نفت، محمدعلي مولوي، رئيس بانك مركزي دولت بازرگان را با خود داشت. حزب خلق مسلمان همچنين از حمايت رسانه اي به وسيله روزنامه نگاراني همچون محمود عنايت (مامور سابق ساواك در محافل فرهنگي)، علي رضا نوري زاده (كارگزار برجسته دستگاه فرهنگي رژيم شاه) رضا براهني (عنصر چپ آمريكايي) و... برخوردار بود.
علاوه بر همه اين روابط، اسناد لانه جاسوسي نشان مي دهد كه ماموران سازمان سيا دست كم از ارديبهشت 1358 به دنبال ايجاد يك ائتلاف متشكل از حزب خلق مسلمان باتجزيه طلبان خوزستان، جبهه ملي و برخي از سلطنت طلبان مقيم خارج مثل ارتشبد فريدون جم بوده اند. براساس سندي از قرارگاه سازمان سيا به تاريخ 31ارديبهشت1358، خسروخان قشقايي، زمين دار مشهور استان فارس با اسم رمز اس دي راتر- 4از سوي قرارگاه سيا ماموريت يافت تا از يك سو با فعاليت در جبهه ملي براي ايجاد يك نيروي سياسي ميانه رو و طرفدار آمريكا تلاش كند و از سوي ديگر از طريق ملاقات با سيدكاظم شريعتمداري در قم و شيخ عيسي آل شبير خاقاني پشتيبان معنوي تجزيه طلبان موسوم به خلق عرب در خوزستان و نيز تشكيل يك شوراي عشايري، اين هدف قرارگاه سيا را تحقق بخشد:
هدف ما اين است كه ميانه روهاي طرفدار آمريكا را از حوزه هاي ديني و غيرديني و سياسي گردهم آوريم و در اين كار، احتمالا از «ر-4» (قشقايي) به عنوان كاتاليزور اصلي استفاده شود.4
ائتلاف قشقايي با شريعتمداري از نظر ماموران سيا يك مزيت مقطعي ديگر هم داشت:
«ما مي توانيم در صورتي كه بخواهيم از طريق «ر-4» به شريعتمداري پول برسانيم.»5
براساس اسنادي كه سي سال بعد، وزارت خارجه انگليس آن ها را منتشر كرد اين تلاش، پس از تسخير لانه جاسوسي نيز ادامه يافت. در نهم تيرماه 1359 ارتشبد فراري غلامعلي اويسي (اولين فرماندار نظامي تهران و حومه درسال 1357و مشهور به جلاد 17شهريور) در ملاقاتي كه با پيتر تمپل موريس؛ عضو ارشد حزب حاكم محافظه كار انگليس داشت به او گفته بود كه با شبكه اي در ايران شامل برخي از افسران وقت ارتش، رهبران آذربايجان (منظور همان حزب خلق مسلمان است) و نيز خسرو قشقايي ارتباط دارد. براساس اين اسناد درحالي كه رژيم صدام امكان راه اندازي راديو ضدانقلابي صداي آزاد را براي اويسي فراهم كرده بود، اين ژنرال فراري درهمان روزها ملاقات هايي نيز با استانسفيلد ترنر، رئيس وقت سازمان سيا و زبيگنيو برژينسكي، مشاور امنيت ملي كارتر داشت.
البته اين مقامات آمريكايي پس از ماجراي فتح لانه جاسوسي و نيز در آستانه انتخابات رياست جمهوري آمريكا چنان با احتياط رفتار مي كردند كه اويسي «عدم آمادگي كاخ سفيد» را «قابل درك» دانسته بود.6
در 4 تيرماه 1352آندروويتلي، خبرنگار فايننشال تايمز در ملاقات با استيون لمپورت، يكي از مسئولان خاورميانه اي وزارت خارجه انگليس، از نشست مشترك دو ارتشبد فراري (فريدون جم و غلامعلي اويسي) و نيز پرويز ثابتي (از مسئولان عالي رتبه ساواك) با جوليان ايمري معاون وزير خارجه سابق انگليس سخن گفت. در اين ملاقات، عناصر فراري رژيم ساقط شده سلطنت از حمايت عراق، عربستان و برخي ديگر از كشورهاي خليج فارس از فعاليت هاي ضدانقلابي خود خبر داده بودند.7
البته عملياتي ترين حمايت ها متعلق به رژيم صدام بود؛ چنان كه در ملاقات شاپور بختيار با داود آليانس سرمايه دار صهيونيست ايراني و نماينده مجلس اعيان انگليس، تعبير «فوران نعمت عراقي» با شور و شعف بيان شده بود. آليانس دراين ملاقات نويد كمك رژيم صهيونيستي را نيز به بختيار داده بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-همان. اسناد لانه جاسوسي جلد 55ص 52
2-همان، ص .119
3-اسدالله بادامچيان، نقد خاطرات منتظري، ص.521
4-اسناد لانه جاسوسي، ج55، ص.56
5-همان.
6 - HTTP://WWW.RADIOFARDA.COM/ CONTENT/ F4- BAKHTIAR ACTITY- DOCU MENTS- BRITAIN- ARCHIVE- . . HTML24292446/02
7- همان

اشتياق به رابطه با ماموران سيا !

نكته تأسف آور در اين روابط، ولع شريعتمداري براي وجود اين رابطه است. احساس شريعتمداري به اس.دي.وليد (از فحواي اسناد سازمان سيا مي توان حدس زد كه يكي از عناصر مطبوعاتي ايراني است)، چنان مي باشد كه در يك سند «سري» قرارگاه سيا در تهران مي خوانيم:
«و-1» به مأمور مربوطه گفت كه چندين بار طي ملاقات فكر كرده بيش از حد مقتضي جلسه اول، نزد شريعتمداري مانده است. اما دو نوبت كه سعي نمود مرخص شود، شريعتمداري اصرار كرده بود كه نرود، هنگامي كه «و-1» پرسيد آيا ممكن است دوباره وي را ببيند، شريعتمداري جواب داد: يك بار بيا، دوبار بيا هرچند بار كه دوست داري.»1
شريعتمداري در اين ملاقات با بيان اقدامات تفرقه گرايانه خود همچون منع شيخ عيسي آل شبير خاقاني (روحاني عرب زباني كه به خاطر نفوذش مورد استفاده تجزيه طلبان خوزستان قرار گرفته بود) از پذيرش خواسته امام براي سفر او به قم و نيز ابراز مخالفت خودش با پيش نويس قانون اساسي، سعي داشت تا نظر سازمان سيا را بيش از پيش به خود جلب كند. او بعدها تأكيد كرد همان قانون اساسي دوران شاهنشاهي با حذف قوانين مربوط به سلطنت كافي است!2 اين نوع موضع گيري هاي شريعتمداري اميدواري قرارگاه سازمان سيا تهران انجاميد. يك سند با طبقه بندي سري اين قرارگاه به تاريخ 20 ارديبهشت 1358 تصريح دارد:
فكر مي كنيم بايد تصوير روشن تري از مواضع خود شريعتمداري در قبال تماس با آمريكا به علاوه توقعاتش از اين تماس داشته باشيم. سعي خواهيم كرد كه اين اطلاعات را به دست آوريم. در اين كار، هدف ما همان طور كه خميني نسبت مي دهد، ايجاد شكاف در نهضت اسلامي و تضعيف آن خواهد بود تا صاحبان افكار معقولانه تري بتوانند عرض وجود كنند.3
فرداي همان روز يعني در 21 ارديبهشت، مأمور قرارگاه سيا در نامه اي با طبقه بندي «به كلي سري» به مافوق خود نوشت:
براي تشخيص اين كه آيا زمان (با در نظر گرفتن آشفتگي وضع عمومي ايران) جهت شروع طرح ريزي براي اقدام سياسي ما در ايران براي روي كار آوردن دولتي كه نسبت به منافع ايالات متحده نظر موافق داشته باشد، مناسب است و براي آن كه حزب شريعتمداري را به عنوان يكي از راه هاي نيل به هدف خود مورد توجه قرار دهيم لازم است كه قدرت و نفوذ آن را معين كنيم.»4
تحليل هاي پي درپي مأموران سيا در اين مورد نشان مي دهد كه التهاب آفريني حزب خلق مسلمان در تبريز اميدواري فراواني را براي آمريكايي ها ايجاد كرده بود. در سند ديگري مأموران سيا مي نويسند:
«واقعيت حاضر اين است كه سلاح ها و در نتيجه قدرت حقيقي در دست راديكال هاست»
آنان سپس با سؤال هايي درباره استعداد «حمايت دسته هاي مسلح از شريعتمداري و قابليت جذب به نهضت وي»، «استقرار يك دولت ميانه رو و برخوردار از حمايت مردم كه تحت رهبري يا حمايت جامعه روحانيت باشد و قدرت حفظ نظم و قانون را داشته باشد»، «بهترين راه نيل به يك دولت موافق با منافع آمريكا» قلمداد كرده اند .5 در خلال اين وقايع، امام خميني(ره) تلاش زيادي كردند تا شريعتمداري را از راه خطرناكي كه در پيش گرفته بود، نجات دهند، اما شريعتمداري هر بار به يك بهانه از پذيرش خواسته امام طفره رفت.6 نقش اطرافيان سيد كاظم شريعتمداري نيز قابل بررسي است. به عنوان نمونه، در آن زمان مأمور قرارگاه سازمان سيا به مافوق خود چنين گزارش داد:
درباره تصميمات حزب، آن هويت [يكي از رابطان ايراني سيا، مورد نظر است] مي گويد كه بيشتر تصميمات را شريعتمداري مي گيرد. اما گاهي اوقات با مشاورين حزبي خود مذاكره مي كند.7
تجربه حزب خلق مسلمان، نمونه اي تكرارپذير از يك واقعيت است. تعدادي از روحانيون خوشنام به دليل سليقه متفاوت با اصحاب امام خميني(ره) با ايده ايجاد يك حزب موازي با حزب ياران امام، همراه مي شوند. اين انكارپذير نيست كه افرادي چون مرحوم رضا گلسرخي به رغم سابقه همكاري با گروه پرصلابت فداييان اسلام، مشربي مداراگر با رژيم گذشته داشتند و در عين حال برخوردار از سلامت سياسي بود ند. مرحوم سيد صدرالدين بلاغي يك روحاني نوگرا و داراي پيوند ديرينه با شريعتمداري و ملي گرايان بود.
صدر بلاغي در كنار فردي مثل مرحوم سيد غلامرضا سعيدي (ديگر عضو موسس حزب خلق مسلمان) از سخنرانان دائم حسينيه ارشاد و نيز از نويسندگان ثابت نشريات دارالتبليغ اسلامي و ماهنامه مكتب اسلام بود. البته اين سوابق بايد در كنار سخنراني مشهور «صدر بلاغي» در سال 1348 كه شامل بي مهري به حضرت امام(ره) بود، ديده شود.
با همه اين ها، علت جهت گيري نهايي حزب خلق مسلمان را بايد در حضور افرادي يافت كه برخي از آنان مثل علي زاده كه سابقه عضويت در حزب شاهنشاهي رستاخيز را داشت. او مدت كمي پس از پيوستن به حزب جمهوري خلق مسلمان به دبيركلي آن نيز رسيد! بدون ترديد علي زاده و حسن شريعتمداري (فرزند سيدكاظم) با شناخت دقيق از بطن خواسته هاي سيد كاظم شريعتمداري، حزب خلق مسلمان را از نخستين ماه هاي فعاليت به تحركات افراطي كشاندند. نگاهي به اسناد لانه جاسوسي نشان مي دهد كه آمريكايي ها با نظاره گري چنين صحنه اي در ايران بيش از هر گروهي به حزب خلق مسلمان دل بستند. مأموران سيا به دنبال استمداد شريعتمداري از آنان، حتي در مهره چيني براي اين حزب دخالت داشتند. در روز 26 ارديبهشت 1358 قرارگاه سازمان سيا در تهران از فردي ايراني سخن به ميان مي آورد كه
«اگر لايق و مايل بود در نظر خواهيم گرفت كه شايد بتواند با كارآيي، به عنوان مسئول تأمين مالي يا سخنگوي روابط عمومي شريعتمداري عمل كند.»8
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اسناد لانه جاسوسي، كتاب ششم، ص .273
2- همان، ص.260
3- همان، ص .274
4- همان، ص .265
5- همان، ص .277
6- خاطرات حجت الاسلام والمسلمين فلسفي، صص 368 تا .370
7- اسناد لانه جاسوسي آمريكا، كتاب ششم، ص .278
8- اسناد لانه جاسوسي، ج 55، ص .52

گرايش فقاهتي در بنيانگذاران مجاهدين انقلاب

                                          حزب اسلامي؛ تجربه تنوع گرايش ها
                                            گرايش فقاهتي در بنيانگذاران مجاهدين انقلاب


مرتضي صفار هرندي
تفاوت نگرش امام نسبت به موضوع ايجاد تشكيلات سياسي در قبل و بعد از انقلاب، در نوع برخورد ايشان با تشكيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نيز آشكار بود. از اولين روزهاي استقرار حكومت برخاسته از انقلاب اسلامي، امام بر اتحاد گروه هاي اسلامي فعال در قبل از انقلاب و ايجاد تشكيلات منسجم جديد اصرار داشتند. تجمع اين گروه ها در نهادي به نام «كميته استقبال از امام» و سپس «كميته انقلاب اسلامي» امكان اين امر را تسهيل مي كرد. در اين ميان، علاوه بر اهتمام شهيد مرتضي مطهري و اقدامات شهيد مهدي عراقي، حضور افرادي همچون جلال الدين فارسي و ابوالحسن بني صدر در جريان شكل گيري سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ديده مي شود. شايد عجيب به نظر برسد كه اولين مذاكرات بين تمام گروه هاي هفتگانه تشكيل دهنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در منزل بني صدر صورت گرفت و سخنران اجتماع مردمي اعلام موجوديت اين سازمان هم خود او بود، اقدامي كه بعضي آن را به مصطفي تاج زاده و روابط او در خارج از كشور با بني صدر نسبت داده اند 1. با اين حال اولين اعلام مواضع سازمان، از عدم سنخيت فكري با بني صدر حكايت دارد.

ادامه نوشته