دست و پا زدن نوچه هاي اشرف و فرح ماجراي سيمين و بهمن و خانه سينما
سعيد سجادي
¤ خاطره اول
هنگامي كه كانون نويسندگان ايران در اواسط دهه 1340 شكل گرفت، خانم «سيمين بهبهاني» به دليل اشتغال در دفتر فرح پهلوي، عضويت در شوراي تصنيف هاي راديو- تلويزيون و فرهنگ هنر و ده ها شغل پردرآمد در دولت شاهنشاهي، كانون را به رسميت نشناخت و هواي عضويت در كانون به سرش نيفتاد؛ اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي و برچيده شدن دفتر فرح و عموم مراكزي كه با حضور و بي حضور خانم «بهبهاني» به حساب ايشان پول واريز كردند، يك باره وي خود را دايه مهربان تر از مادر براي كانون دانست، آنچنان كه سوداي رياست بر كانون به سرش افتاد و يكشبه شد مدعي و ميراث خوار اهالي كانون نويسندگان چون باد سفارتخانه هاي خارجي به پرچم كانون منحله وزيد، آن هم كانوني كه از لحظه تولد تا سال 1357 آن را قبول نداشت و مثل ميكروب «وبا» از آن فراري بود. از اين دست فرصت طلبي ها در عملكرد جريان شبه روشنفكري بسيار ديده ايم، چرا كه اين جماعت هري هري مذهب، بي هيچ زحمتي و رنجي و تحمل زندان و مبارزه اي در كمين موج هاي فرصت اند تا بدون فوت وقت، از آن نهايت بهره را ببرند. مرحوم آل احمد اين خصيصه مشترك و بارز شبه روشنفكران را به خوبي درك و افشا كرده است و به همين دليل است كه از تئوريسين رژيم شاه «ابراهيم گلستان» لندن نشين تا شاملوي مرده از هر فرصتي براي حمله به مرحوم آل احمد دريغ نمي ورزيدند، تا آنجا كه شاملو حتي شعر خود براي آل احمد را پس گرفت.
بسم رب النور