ناظر امروز قاضی فرداست

سخن اگرچه درباره آقای روحانی است ولی مخاطب این نوشته اعضای کابینه و روحانیونی هستند که تمام قد به حمایت از ایشان برخاسته‌اند. بدیهی است که حمایت آنان تا آنجا که به رقابت‌های انتخاباتی و دفاع از یک سلیقه سیاسی در مقابل سلیقه سیاسی دیگر مربوط می‌شود، نه فقط قابل ملامت نیست بلکه روالی طبیعی و پذیرفته شده نیز تلقی می‌شود، اما پرسش این است که آیا آن بخش از نظرات اعلام شده آقای روحانی را که در نفی برخی از مبانی نظام و انقلاب بوده است را هم تأیید می‌کنند؟! مثلاً و فقط به‌عنوان یک نمونه- از میان چند نمونه- آیا شما آقایان نیز مانند آقای روحانی معتقدید که جمهوری اسلامی ایران در طول حیات 38 ساله خود به زندانی کردن و اعدام افراد بی‌گناه مشغول بوده است؟! ممکن است بفرمائید منظور ایشان اعدام و زندانی کردن مجرمان بوده است! که در این صورت برداشت وارونه‌ای ارائه داده‌اید، چرا که آقای روحانی از اعدام و زندانی کردن افراد طی 38‌سال گذشته با عنوان یک اقدام زشت و پلشت و جنایت‌آمیز یاد کرده است وگرنه اعدام فلان قاتل یا تروریست بمب‌گذار و آدمکش و یا زندانی کردن فلان سارق و متجاوز به جان و مال و ناموس دیگران که جای اعتراض ندارد آیا غیر از این است؟

ادامه نوشته

مدیر مسئول کیهان در گفت‌وگو با فارس: آقای روحانی در اولین روز انتخاب خود سایه جنگ را از آمریکا هدیه

مدیرمسئول کیهان، حمله روحانی به برخی از کانون‌های اقتدار نظام را باعث جری شدن آمریکا و شیوخ برخی کشورهای عربی دانست و گفت: دولت آقای روحانی در اولین روز انتخاب خود، سایه جنگ را برای ملت سوغات آورده است.
ادامه نوشته

40 در برابر 1440

انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم با همه فراز و نشیب‌ها و چالش‌های ریز و درشتی که داشت به پایان رسید و آقای روحانی با 23 میلیون رأی از رقیب اصلی خود آقای رئیسی که 16 میلیون رأی کسب کرده بود، پیشی گرفت و به ریاست‌جمهوری دوره دوازدهم انتخاب شد. بدیهی است که با پایان انتخابات، رقابت‌های انتخاباتی نیز به نقطه پایان خود رسیده و آقای روحانی رئیس‌جمهور همه ملت ایران خواهد بود، چه آنهایی که به ایشان رأی داده‌اند و چه آنان که رقیب ایشان را ترجیح داده بودند. ولی انتخابات اخیر، درس‌ها و عبرت‌هایی نیز با خود داشت و درباره آن گفتنی‌هایی هست که اشاره‌ای هر چند گذرا به برخی از آنها - فقط برخی از آنها - ضروری به نظر می‌رسد.

ادامه نوشته

مدیر مسئول کیهان در گفت‌وگو با فارس: روحانی اگر به آخرخط نرسیده بود به سیم‌آخر نمی‌زد

مدیرمسئول روزنامه کیهان با بیان اینکه روحانی اگر به آخر خط نرسیده بود به سیم آخر نمی‌زد، گفت: آقای روحانی، انتخابات را فقط یک بهانه می‌دانند و هدف نهایی آنها بیرون از دایره انتخابات تعریف ‌شده است.
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در گفت‌وگو با فارس با اشاره به نزدیک شدن به روزهای پایانی تبلیغات، ابراز داشت: هرچه به زمان برگزاری انتخابات نزدیک‌تر می‌شویم، این احتمال قوت بیشتری می‌گیرد که اعضاء اتاق عملیات پشت‌صحنه آقای روحانی، انتخابات را فقط یک بهانه می‌دانند و هدف نهایی آنها بیرون از دایره انتخابات تعریف ‌شده است. این نکته از اظهارات ساختارشکنانه آقای روحانی به‌وضوح قابل‌فهم است.
وی ادامه داد: مروری هرچند گذرا بر اظهارات ایشان نشان می‌دهد که او به بهانه حمله به رقبای انتخاباتی خود، اساس انقلاب و نظام را آماج حملات خویش کرده است و به نظر می‌رسد که آگاهانه یا ناخودآگاه، دو پیام به‌ ظاهر جداگانه ولی در واقع یکسان را در دو قالب متفاوت برای داخل و خارج ارسال می‌کند.
شریعتمداری گفت: مفهوم و ترجمان پیام او برای مردم در داخل کشور این است که اگر رقبای وی پیروز انتخابات شوند، با سختگیری‌ها و تنش‌آفرینی‌های خود روزگار مردم را تیره‌وتار خواهند کرد.
مدیرمسئول روزنامه کیهان خاطرنشان کرد:‌ روحانی می‌داند که این پیام با توجه به کارنامه خالی از دستاورد و پر از خسارت دولت او، خریداری ندارد و مردم این ادعا را به‌حساب سایر ادعاهای عاری از واقعیت وی می‌نویسند. دقیقا به همین علت است که می‌کوشد ناکارآمدی این ترفند را با ترفند دیگری جبران کند و از این روی ادعا می‌کند که کنار گذاشتن وی از قوه اجرایی کشور می‌تواند خطر جنگ را به دنبال داشته باشد.
شریعتمداری ادامه داد: این ترفند مصداق همان «اکل میته» در حالت اضطرار است. با این توضیح که می‌داند اگر مردم این دروغ بزرگ را باور کنند، علی‌رغم اطلاع از ناکارآمدی دولت وی، بعید نیست به او رأی بدهند چرا که در این حالت بین تن دادن به یک دولت خسارت‌آفرین و جنگ، اولی را انتخاب کرده و میان بد و بدتر و فاجعه و فاجعه‌بارتر، فاجعه را برگزیده‌اند.
وی گفت: این نکات نشان می‌دهد که اتاق عملیات پشت پرده آقای روحانی هم به ناکارآمدی و خسارت‌آفرینی دولت ایشان اعتراف دارد و به همین علت روحانی را از سکوی تبلیغ کارآمدی دولت پائین کشیده و روی سکوی تهدید جنگ نشانده است.
شریعتمداری تصریح کرد:‌ آقای روحانی در بخشی از تبلیغات انتخاباتی خود روی نقاطی انگشت می‌گذارد که ربطی به انتخابات ندارد و درست یا غلط این تلقی را پدید می‌آورد که انگار برای دشمنان بیرونی پیام می‌فرستد! و برای تحقق آرزوی دیرینه و بر زمین‌مانده آنها چراغ سبز نشان می‌دهد به‌ عنوان ‌مثال روحانی به‌خوبی می‌داند برجام کلاه گشادی است که آمریکایی‌ها بر سر ایران گذاشته‌اند و می‌داند در برجام نه ‌فقط دستاوردی نیاورده است، بلکه امتیازات فراوانی را هم از دست‌ داده است ولی با این ‌حال بر انجام برجام‌های 2 و 3 و 4 و ... هم اصرار می‌ورزد.
شریعتمداری با طرح این پرسش که آیا این اقدام پیام آمادگی برای فروش ایران به آمریکایی‌ها نیست؟! اظهار داشت: این یعنی دقیقا همان برداشتی که رادیو فرانسه از نگاه غرب به آقای رئیس‌جمهور ارائه کرده بود «فروشنده بدهکاری که خود را ناگزیر از فروش منافع ملی کشورش می‌داند!» مخالفت با نمایش قدرت موشکی ایران به بهانه‌های متفاوت و ازجمله مغایرت آن با برجام! متهم کردن نظام به تنش‌آفرینی! بدون کمترین اشاره به این واقعیت که ما فقط در مقابل حملات و توطئه‌های دشمنان از خود دفاع کرده‌ایم و ده‌ها نمونه دیگر که می‌تواند پیام روشن روحانی به غرب باشد که اگر انتخاب شود، تضعیف پایه‌های اقتدار نظام را دنبال می‌کند! مواضعی که باعث شده جان برنان رئیس‌سازمان سیا و جان کری وزیر خارجه اوباما و کنگره آمریکا با صراحت از شکست روحانی در انتخابات شدیدا ابراز نگرانی کنند.
وی همچنین گفت: اظهارات سراسر کذب روحانی درباره اهل سنت ایران، سخنان دیروز وی در همدان که اگر من نباشم و رقبای من رئیس‌جمهور شوند، پیاده‌روها را دیوار کشیده و زنانه مردانه می‌کنند! و روزگارتان را سیاه خواهند کرد و یا مردم آنهایی را که در طول 38 سال فقط اعدام و زندان بلد بوده‌اند را نمی‌خواهند!...اینها دیگر تبلیغ انتخاباتی نیست بلکه مقابله با اساس نظام است. روحانی با این اظهارات سعی دارد جمهوری اسلامی ایران را دقیقا همان‌طور که دشمنان می‌پسندد معرفی کند. روحانی می‌داند که مردم این دروغ‌های شاخ‌دار را باور نمی‌کنند و این نکته را هم می‌داند که دشمنان بیرونی به این سیاه‌نمایی‌ها علیه اسلام و انقلاب از زبان رئیس‌جمهور به‌شدت نیاز دارند.

در بن‌بست‌ها چه می‌جویند؟!

حسین شریعتمداری ؛پیش از این در یادداشتی با عنوان  «این خطر جدی است» به شواهدی اشاره کرده بودیم که نشان می‌داد ناکامی‌های پی‌در‌پی دولت یازدهم در انجام وعده‌هایی که به مردم داده و هنوز هم می‌دهد، طبیعی به نظر نمی‌رسد و بیم آن می‌رود که برخی از این ناکامی‌ها در عرصه‌های اقتصادی، سیاست خارجی، حفظ حرمت ایرانیان در مجامع بین‌المللی و رسیدگی به امور محرومان و مستضعفان، عمدی باشد! و این احتمال وجود دارد که کسانی - خدای ناخواسته - به دنبال آن باشند با آوار کردن انبوهی از مشکلات بر سر مردم، آنان را نسبت به کارآمدی نسخه انقلاب دچار تردید کنند و در همان حال برای خروج از بن‌بست‌های خود ساخته، تن دادن به سازش با آمریکا و دست کشیدن از آرمان‌های انقلابی و اسلامی و ظرفیت‌ها و توانمندی‌های خودی را آدرس بدهند!

ادامه نوشته

آبي هاي آب نديده ! (يادداشت روز)

تحريم هاي گسترده عليه ايران اسلامي و نقش - بيشتر- غيرمستقيم آن در گراني افسارگسيخته برخي از كالا و خدمات مورد نياز مردم، اگرچه قابل انكار نيست ولي اقداماتي كه بايستي براي مهار گراني ها انجام مي پذيرفت و متاسفانه انجام نپذيرفته است نيز در پيدايش اين پديده ناهنجار نه فقط موثر بوده بلكه اصلي ترين نقش را داشته است. يعني هريك از دو عامل «تحريم ها» و «سوءمديريت» سهم جداگانه اي در پيدايش پديده پلشت گراني هاي افسارگسيخته اين روزها داشته و دارند و اگر مقابله با مافياي اقتصادي را نيز بخشي از وظيفه مسئولان نظام اعم از مجريه و مقننه و قضائيه بدانيم- كه بي ترديد چنين است- مي توان نتيجه گرفت كه تحريم ها علي رغم گستردگي آنها، سهم ناچيزي در پديده گراني داشته اند و اين پديده پلشت و ناهنجار با مديريت هماهنگ و هوشمندانه مسئولان محترم كشورمان به آساني قابل مهار كردن است. البته مقصود آن نيست كه در پي اين اقدامات هيچ اثري از گراني ها باقي نمي ماند، بلكه با انجام اقداماتي كه بايد انجام مي پذيرفت و تاكنون از آن غفلت شده است، واقعيات آنگونه كه واقعا هست به عرصه آمده، رخ مي نمايد و در عرصه و فضاي واقعي، از يكسو، قيمت كالا و خدمات مورد نياز مردم فرصت جهش هاي مصنوعي پيدا نمي كند و از سوي ديگر، التهابي كه دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها سعي در القاء آن دارند بي اثر مي ماند. اين همه كه به آساني قابل انجام است فقط به دست هاي همتي نياز دارد كه بايد از آستين دست اندركاران امور اجرايي و قضايي و مقننه كشور بيرون آيد. درباره نقش تحريم ها و ضريب اثر آنها كه با عمليات رواني و درشت نمايي هاي گسترده دشمنان همراه بوده است، پيش از اين گزارش ها و يادداشت هايي داشته ايم و در وجيزه پيش روي به سه نكته گفتني كه به درون مربوط است مي پردازيم و صد البته، گفتني هاي بسيار ديگري نيز هست كه باقي مي ماند.

ادامه نوشته

بان كي مون و محمد مرسي در قاب اجلاس تهران (يادداشت روز)

اين روزها، در حالي كه مقامات و رسانه هاي غربي از اجلاس تهران به مثابه بمب قوي و قدرتمندي ياد مي كنند كه ايران اسلامي در عمق جبهه مشترك آمريكا و متحدانش منفجر كرده است و بعد از بيانات رهبر معظم انقلاب، از حضور بان كي مون دبير كل سازمان ملل متحد و محمد مرسي، رئيس جمهور مصر در اين اجلاس تلقي دو ضربه هولناك دارند، رسانه هاي فارسي زبان اردوگاه غرب نظير بي بي سي، راديو آمريكا، راديو فردا و... براي كاستن از عظمت واقعه اي كه به قول «نوول ابزرواتور» حيثيت و اعتبار بين المللي آمريكا را با چالش جدي روبرو كرده است، به حاشيه سازي درباره حضور بان كي مون و مرسي روي آورده اند و مي كوشند اظهارات اين دو ميهمان اجلاس تهران را بيرون از بستر و متفاوت با اهداف اجلاس ارزيابي كنند. وجيزه پيش روي اشاره اي گذرا به اين بازي دوگانه دارد.

ادامه نوشته

صهيونيست ها كم فروشي مي كنند! (يادداشت روز)

«رقص مرگ»- MACABRE- ترجمه آزادي است كه يك روزنامه نگار معروف اسرائيلي براي تهديدهاي اخير نتانياهو درباره حمله نظامي به ايران، برگزيده است. «ناهوم پارنه آ» مي نويسد «آقاي نتانياهو با تهديد ايران به حمله نظامي، همه ما را به رقص مرگ دعوت مي كند» و روزنامه اسپانيايي كوريره دالاسرا با اشاره به نظر اين روزنامه نگار اسرائيلي مي نويسد «نخست وزير اسرائيل در حالي شهروندان[!] اسرائيلي را به رقص مرگ دعوت مي كند كه بسياري از ديگر مقامات اسرائيلي در توانايي اسرائيل براي حمله نظامي به ايران ترديدهاي جدي دارند و ايران را نه فقط قدرتمندترين كشور منطقه بلكه يك قدرت فرامنطقه اي مي دانند.» اين روزنامه اسپانيايي در ادامه مي نويسد «روز جمعه صدها نفر از صلح طلبان اسرائيلي[!] در مقابل خانه مجلل ايهود باراك دست به تظاهرات زده و در حالي كه به شكل مخصوصي مي رقصيدند، سرودي با اين مضمون را مي خواندند كه؛ من نمي خواهم براي ايران بميرم».

ادامه نوشته

خون در دل لعل ! (يادداشت روز)

مي گويند- و شايد فقط يك لطيفه باشد- كه دزدي به خانه اي دستبرد زده و آنچه را در دسترس بود، به يغما برده بود. مأموران پليس بعد از حضور در محل و بررسي كارشناسانه و فني، اعلام كردند كه سرقت در فاصله بين ساعات يك تا سه نيمه شب صورت گرفته است و صاحبخانه كه مردي پاكدل، اما ساده انديش بود، شانه به نشانه تعجب بالا آورد و گفت؛ پس اين آقاي دزد كه تمام شب گذشته را مشغول دزدي بوده است، نماز شبش را چگونه و در چه فرصتي به جاي آورده است!

ادامه نوشته

اين زنجيره چند حلقه دارد ؟! (يادداشت روز)

1- مي گويد ننويس! مي پرسم چرا؟! مي گويد كام مردم تلخ مي شود! مي گويم؛ كام مردم را كلان سرمايه داران مفت خور و مافياي حرام خوار اقتصادي تلخ مي كنند كه افسار پاره كرده و به جان مردم افتاده اند و با بهره گيري از شيپورهاي بيروني و برخي رسانه هاي داخلي، همه زشتي ها و پلشتي هاي حاصل از فساد اقتصادي خود را به حساب نظام مظلوم و مقدس جمهوري اسلامي مي نويسند. از برادران رزمنده و پاكباخته سپاه است. سال هاي سال است كه او را از نزديك مي شناسم. بعد از سال ها مجاهدت در جبهه و پشت جبهه و در حالي كه در موقعيت هاي برجسته اي حضور داشته است، امروزه از مال دنيا غير از يك آپارتمان در يكي از محله هاي جنوب شهر تهران چيزي ندارد... سخن كه به مافياي اقتصادي مي رسد و لكه سياهي كه سعي دارند بر سيماي پاك نظام بنشانند، با نگارنده همنوا مي شود و مي گويد؛ بنويس! بايد مردم بدانند كه ثروت هاي انبوه را چه كساني به كيسه بي انتهاي خود مي ريزند و در همان حال خروجي پلشت آن نظير گراني ها را به حساب ناكارآمدي نظام و مسئولان مي نويسند. مي گويم آقاي «م-الف» از گردانندگان اصلي فلان روزنامه اقتصادي حامي فتنه 88 است. او كه در دو كانون اقتصادي حساس وابسته به نظام حضور داشته و دارد، هم اكنون در يك پرونده فساد چند صد ميليارد توماني تحت تعقيب است و مي پرسم؛ چرا بايد فساد اقتصادي و حرام خواري او كه هيچ نسبتي با نظام ندارد در افكار عمومي به حساب نظام و يا ناكارآمدي مسئولان نظام مقدس جمهوري اسلامي نوشته شود؟!... مي گويد بنويس برادر! و مي نويسم؛

ادامه نوشته

مانور موش ها ! (يادداشت روز)

1- «آدرس غلط» يكي از ترفندهاي خطرآفرين است كه در عمليات موسوم به «طرح فريب» از آن بهره مي گيرند. اين ترفند در هر دو عرصه جنگ «گرم و سرد» به كار گرفته مي شود. فرض كنيد كه دشمن در جبهه نبرد نظامي قصد انجام عمليات غافلگيرانه در منطقه «الف» را دارد و در همان حال، از قدرت دفاعي حريف بيمناك است. در اين حالت به ترفند «آدرس غلط» يا «طرح فريب» روي مي آورد و مثلا در منطقه «ب» كه با منطقه «الف» فاصله زيادي دارد دست به آتش باري مي زند، با اين مقصود كه ذهن فرماندهان حريف را از منطقه اصلي عمليات يعني منطقه «الف» دور كرده و به منطقه «ب» مشغول دارد. حالا اگر فرماندهان خودي از آرايش جنگي و ضريب پراكندگي قواي دشمن اطلاعات دقيقي نداشته باشند، بعيد نيست كه همه استعداد نظامي و يا بخش قابل توجهي از آن را براي مقابله با حريف به منطقه «ب» منتقل كنند و حتي پس از دفع حمله دشمن در منطقه ب -بخوانيد منطقه فريب- دست به تعقيب دشمن نيز بزنند! اكنون صحنه را در نظر آوريد. چه مي بينيد؟ نيروهاي خودي را مي بينيد كه نه فقط حمله دشمن را دفع كرده اند بلكه در حال تعقيب آنها نيز هستند. اما، اين ظاهر قضيه است كه با واقعيت فاصله زيادي دارد. واقعيت آن است كه ما در حال تعقيب دشمن نيستيم، بلكه، اين دشمن است كه ما را به نقطه و منطقه مورد نظر خود مي كشاند تا عمليات اصلي را در منطقه الف، با موفقيت و بدون كمترين مقاومت به انجام برساند.

ادامه نوشته

چاه وين و چاله مسكو ! (يادداشت روز)

شايد در نگاه اول، باور كردني نباشد و شايد هم برداشت مورد اشاره اين يادداشت، «ادعاي خلاف» و يا «سخن گزاف» تلقي شود! ولي توضيح مستندي كه در پي خواهد آمد از چاهي حكايت مي كند كه آژانس بين المللي انرژي اتمي به زعم خود و غافل از هوشمندي مثال زدني تيم هسته اي ايران در مذاكرات روز جمعه وين -19خرداد/ 8ژوئن- پيش پاي نمايندگان كشورمان حفر كرده و با پوشش نازكي از «قانون نمايي»! سعي در استتار دهانه آن دارد! آژانس به بهانه اطمينان از صلح آميز بودن برنامه هسته اي ايران و در ادامه چالش غيرقانوني و باج خواهانه نزديك به 10 سال گذشته، اين بار پروژه جديدي را با عنوان من درآوردي -تأكيد مي شود من درآوردي- «رهيافت سازمان يافته» -STRUCTURE APPROACH- و در قالب يك فرمول و چارچوب -MODALITY- براي ادامه مذاكرات طراحي كرده و به ميدان آورده است.

ادامه نوشته

دست كي بالا ؟! (يادداشت روز)


1- «خانم ها و آقايان! مي دانيد امروز چه روزي است»؟ اين پرسشي بود كه دكتر جليلي مسئول تيم هسته اي كشورمان در آغاز يكي از نشست هاي كاري اجلاس بغداد از نمايندگان 1+5 پرسيد. سوال غيرمنتظره بود و اعضا و نمايندگان تيم هاي مذاكره كننده 1+5 كه نمي دانستند اين سوال چه ربطي به موضوع مذاكرات دارد، با تعجب پاسخ دادند «امروز چهارشنبه 23 مي 2012 است» و دكتر جليلي گفت « و سوم خرداد، يعني دقيقا همان روزي كه 30 سال پيش خرمشهر را از اشغال عراق دوران صدام آزاد كرديم» و سپس توضيح داد كه چگونه در آن جنگ 8 ساله كشورهاي متبوع گروه 1+5 و همه قدرت هاي ريز و درشت در دنياي بلوك بندي شده آن روزها، با تمامي تجهيزات و ماشين هاي جنگي و سياسي و تبليغاتي خود به حمايت از صدام وارد كارزار شده بودند، تانك هاي لئو پارد آلماني، چيفتن هاي انگليسي، موشك هاي اگزوسه و جنگنده هاي ميراژ و سوپراتاندارد فرانسوي، هواپيماهاي ميگ و موشك هاي اسكادبي روسي، بمب هاي شيميايي آلماني و انگليسي، موشك هاي سايدبايندر و هواپيماهاي آواكس آمريكايي، دلارهاي سعودي و كويتي و اماراتي و... در اختيار رژيم بعثي صدام بود و ما به قول حضرت امام راحلمان(ره) تنهاي تنها بوديم ولي مي بينيد كه آن عقبه سخت و نفس گير را با پيروزي پشت سر گذاشته ايم و امروزه صدام كجاست؟ و ما در كدام نقطه ايستاده ايم؟... امروز در سالروز آزادي مقتدرانه خرمشهر و درحالي كه حاكميت عراق به مردم مظلوم آن و دوستان استراتژيك ما بازگشته است در قصر صدام با شما به مذاكره نشسته ايم» دكتر جليلي در ادامه مي گويد؛ « آن روزها كه همه دنيا در يكسو و ايران اسلامي در سوي ديگر ايستاده بود، تسليم زورگويان غربي و شرقي و حاميان منطقه اي آنها نشديم بنابراين نبايد انتظار داشته باشيد امروز كه در اوج اقتدار هستيم به كسي باج بدهيم و در مقابل خواسته هاي غيرقانوني و زورگويانه آنان تسليم شويم- نقل به مضمون»

ادامه نوشته

عقب نشست كه شما جلو بياييد ! (يادداشت روز)

1- تلاش دست اندركاران دو جبهه متحد و پايداري در انتخابات مجلس نهم درخور تقدير است. مخصوصا حضرات آيات مهدوي كني و مصباح يزدي همانگونه كه سوابق درخشان آنها گواهي مي دهد، با اين انگيزه خدايي و انقلابي كه در گزينش نامزدهاي اصلح به مردم كمك كرده باشند پاي در ميدان نهادند و هريك با تاكيد بر آموزه هاي اصيل اسلامي و انقلابي، فهرستي از نامزدها را كه براي حضور در خانه ملت شايسته تر مي دانستند به مردم معرفي كردند بي آن كه نامزدهاي معرفي شده در فهرست ديگر را ناشايسته و فاقد صلاحيت بدانند. آن دو بزرگوار بر اين نكته نيز تاكيد داشتند كه دست اندركاران هريك از دو جبهه در تبليغات انتخاباتي تنها به معرفي نامزدهاي فهرست خود بپردازند و از تخريب نامزدهاي ديگر به شدت اجتناب كنند. اقدام حضرات آيات مصباح يزدي و مهدوي كني دقيقا همان بود كه از عالمان برجسته روحاني در يك نظام اسلامي انتظار مي رفت. اما، متاسفانه برخي از دست اندركاران دو جبهه ياد شده- تاكيد مي شود كه فقط برخي از آنها- بر عهدي كه با آن دو بزرگوار بسته بودند باقي نماندند و در مواردي از آن بستر تعريف شده عدول كردند و اكنون كه دور دوم انتخابات پايان يافته و قرار است «رفاقت ها» جايگزين «رقابت ها» شود، باز هم نشانه اي از همان بينش و منش انحرافي ديده مي شود، كه خطاب به اين دوستان بايد يادآور شد؛

ادامه نوشته

رژيم (گفت و شنود)

گفت: ساركوزي رئيس جمهور شكست خورده فرانسه، پيروزي «اولاند» رقيب انتخاباتي خود را به وي تبريك گفت.
گفتم: درست مثل موسوي و كروبي كه بعد از ناكامي در انتخابات رياست جمهوري، موفقيت احمدي نژاد را به وي تبريك گفتند!!
گفت: مرد حسابي! موسوي و كروبي كه بعد از ناكامي در انتخابات، با دستور ديكته شده مثلث آمريكا و اسرائيل و انگليس ساز دروغين تقلب را كوك كردند.
گفتم: بالاخره يك شباهت هايي با هم دارند.
گفت: چه شباهتي؟!
گفتم: چه عرض كنم؟! از يارو پرسيدند چرا اينقدر لاغر شده اي؟! گفت؛ توي رژيم هستم! پرسيدند؛ توي چه رژيمي؟ رژيم لاغري؟ گفت؛ نه، رژيم صهيونيستي!

آقاي هاشمي حاضريد كه... ؟ ! (يادداشت روز)

اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني كه در روزهاي پاياني سال 1390 و در ديدار مسئولان فصلنامه مطالعات بين المللي با ايشان مطرح شده و ديروز خبر آن منتشر شده بود، بازتاب گسترده اي در رسانه هاي داخلي و بسياري از رسانه هاي خارجي داشت. درباره اظهارات اخير رئيس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام اگرچه گفتني هاي فراواني هست ولي در اين مختصر به واكاوي يكي از اصلي ترين آنها كه وارونه نمايي آشكار است و عجيب تر نيز به نظر مي رسد بسنده مي كنيم و باقي به بعد مي گذاريم.
آقاي هاشمي رفسنجاني مي گويد «من در سال هاي آخر حيات امام(ره) نامه اي را خدمتشان نوشتم، تايپ هم نكردم براي اين كه نمي خواستم كسي بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح كردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حياتتان اينها را حل كنيد. در غير اين صورت، ممكن است اينها به صورت معضلي، سد راه آينده كشور شود. گردنه هايي است كه اگر شما ما را عبور ندهيد، بعد از شما عبور كردن مشكل خواهد بود. يكي از اين مسايل، رابطه با آمريكا بود. نوشتم بالاخره سبكي كه الان داريم كه با آمريكا نه حرف بزنيم و نه رابطه داشته باشيم قابل دوام نيست. آمريكا قدرت برتر دنياست. مگر اروپا با آمريكا، چين با آمريكا و روسيه با آمريكا چه تفاوتي از ديد ما دارند؟ اگر با آنها مذاكره داريم چرا با آمريكا مذاكره نكنيم؟ معناي مذاكره هم اين نيست كه تسليم آنها شويم. مذاكره مي كنيم اگر مواضع ما را پذيرفتند يا ما مواضع آنها را پذيرفتيم، تمام است»! درباره اين بخش از اظهارات ايشان بايد گفت؛

ادامه نوشته

منتظر سنگ نباشيد نارگيل بيندازيد ! (يادداشت روز)

1- نارگيل، يكي از ميوه هاي بسيار مفيد و صدالبته، بسيار گرانقيمت است. در گراني قيمت نارگيل عوامل و علت هاي متعددي نقش دارند كه يكي از اصلي ترين آنها، سخت و دشوار بودن دسترسي به اين ميوه و چيدن آن است. درخت نارگيل، ساقه اي بلند- مثل نخل خرما- دارد و در مناطق گرمسير روي خط استوا مي رويد. روي درخت هاي نارگيل همواره تعداد زيادي ميمون حضور دارند و نسبت به اين ميوه و حفظ آن براي تغذيه خود، تعصب مي ورزند، حالا مي توان حدس زد كه دسترسي به نارگيل و چيدن اين ميوه تا چه اندازه سخت و دشوار است. اما، انسان با هوش براي غلبه بر اين دشواري راه حل زيركانه اي يافته است. آدمها براي دسترسي به نارگيل ها، سنگ يا جسم سخت ديگري شبيه آن را به سمت ميمون ها پرتاب مي كنند و ميمون ها براي مقابله و دفاع از خود نارگيل ها را يكي پس از ديگري از درخت چيده و به سوي انسان ها پرتاب مي كنند! حيوانات زبان بسته به خيال خود در حال جنگ با انسان ها هستند!... البته ميمون ها، حيوانات كم هوشي نيستند ولي نهايتاً در زيرمجموعه حيوانات جاي دارند و در مقايسه با انسان، چه عرض شود!!

ادامه نوشته

تا چه قبول افتد و... ؟ ! (يادداشت روز)

شايد برخي از عزيزان، مخصوصا دو عزيز بزرگواري كه نامي از آنها در يادداشت پيش روي خواهد آمد، اين وجيزه را مصداق «درازدستي» يك «كوته آستين» به ساحت بزرگان تلقي فرمايند و به ملامت، اين بيت خواجه شيراز را خطاب به نگارنده بر لب آرند كه؛
زاهد پياله پيما، صوفي غرابه بر دوش
اي كوته آستينان، تا كي درازدستي؟!
در پاسخ اما، نه به جسارت- كه از اين قلم دور باد- بلكه به ارادت، مي توان و بايد آن بيت لسان الغيب را پاسخي از ديگر شاعر شيرين سخن شيراز، پيش نهاد؛
گاه باشد كه كودكي نادان
به غلط بر هدف زند تيري
و اين قصه را كه سر دراز دارد به كوتاه سخن دنبال مي كنيم، باشد كه انشاءالله الرحمن «قبول افتد» و «درنظر آيد».

ادامه نوشته

آرزوهاي لگدمال شده ! (يادداشت روز)

ديروز مردم ايران با حضور چند ده ميليوني و ماندگار خود در تظاهرات روز 22 بهمن، بارديگر - و به قول حضرت امام(ره)- تحليل ها و آرزوهاي آمريكا و اسرائيل را زيرگام هاي استوار خود لگدمال كردند و احتمالا آمريكا، اسرائيل و متحدان اروپايي و منطقه اي آنها را به اين نتيجه كه چند سال قبل «كاسپار واين برگر» وزير دفاع وقت آمريكا بر آن تاكيد ورزيده بود رساندند كه براي سقوط و براندازي جمهوري اسلامي ايران تنها يك راه وجود دارد و آن «از ميان برداشتن ملت ايران است»! چرا كه به گفته «واين برگر» نظام جمهوري اسلامي ريشه در باورهاي ديني مردم دارد و از آنجا كه جدا كردن اين باورها از مردم امكان پذير نيست و يا به سختي امكان پذير است، مردم ايران به عنوان يك ملت بايد از ميان برداشته شوند. واين برگر بعد از تصويب قطعنامه «تحريم تسليحاتي ايران» نيز در دفاع از تصويب اين قطعنامه گفته بود «...در صورتي كه قطعنامه تحريم تسليحاتي ايران با قاطعيت اجرا شود، ريشه توانايي ايران براي ادامه جنگ به سرعت خشك مي شود واين به مفهوم آن است كه موجوديت ايران به عنوان يك ملت به خشكي مي گرايد و دنياي مدرن از پديده اي ناهمگن به نام جمهوري اسلامي ايران رهايي مي يابد»!

ادامه نوشته

چه كساني تحريم را بزك مي كنند ؟! (يادداشت روز)

شايد با اولين نگاه به يادداشت پيش روي، كيهان را به «بدبيني»! متهم كنيد ولي شواهد و قرائن موجود ترديدي باقي نمي گذارد - و يا، دستكم اين احتمال را قوت مي بخشد- كه افزايش بي رويه و جهشي قيمت سكه و دلار طي چند هفته و مخصوصاً چند روز اخير پروژه اي هماهنگ با تحريم نفتي ايران از سوي اتحاديه اروپا بوده است و جرياني همسو با اصحاب فتنه كه چندان هم ناشناخته نيست با افزايش مصنوعي بهاي سكه و دلار و نهايتاً افزايش پرشتاب قيمت ساير كالاها، در تلاش بوده است تا آثار تحريم نفتي جمهوري اسلامي ايران از سوي آمريكا و سپس اتحاديه اروپا را سنگين و پرآسيب جلوه دهد! اين در حالي است كه نه فقط محاسبات سياسي و اقتصادي از بي فايده بودن تحريم هاي ياد شده خبر مي دهند بلكه شمار قابل توجهي از صاحبنظران و اقتصاددانان بلندآوازه غربي نيز بركم اثر بودن تحريم نفتي ايران و زيان متقابل و بيشتر آمريكا و اروپا از تحريم هاي اخير تأكيد مي ورزند. و اما، جريان مرموز مورد اشاره با كليد زدن اين پروژه چه مقصودي را دنبال مي كند و كدام هدف نهايي را نشانه رفته است؟! بخوانيد؛

ادامه نوشته

قطره درياست اگر با درياست ! (يادداشت روز)

يادداشت امروز را برادر و همكار عزيزم آقاي سعدالله زارعي نوشته بود ولي طي چند روز گذشته بسياري از خوانندگان گرامي در تماس با روزنامه، نظر كيهان را درباره مقاله روز دوشنبه- 19 دي ماه- آقاي حسين علايي در روزنامه اطلاعات جويا شده بودند. پاسخ اوليه ما اين بود كه واكنش نسبت به اينگونه نوشته ها يكي از اصلي ترين اهداف كساني است كه آن را تدارك ديده اند تا از اين طريق يك ماجراي دم دستي و كم اهميت را به موضوع روز تبديل كرده و به فتنه گران تنفس مصنوعي بدهند. از اين روي پرداختن به آن را غيرضروري مي دانستيم، اما بعد از انتشار نامه تعدادي از سرداران محترم سپاه در اعتراض به آقاي حسين علايي و نصيحت همراه با ملامت وي كه از غيرت ديني و انقلابي آن عزيزان حكايت مي كرد، اشاره به نكاتي چند درباره يادداشت آقاي علايي را ضروري تلقي كرديم و در اين وجيزه نگاهي - هرچند گذرا- از زاويه اي ديگر به ماجرا خواهيم داشت. اميد آن كه آقاي حسين علايي در اين نوشته انديشه كند و چنانچه گفتني هاي آن را شنيدني ارزيابي كرد، پاي از بازي بيشتر در ميدان دشمن بيرون بكشد.

ادامه نوشته

بگرد تا بگرديم ! (نكته )

بعدازظهر روز سه شنبه هفته جاري- 10 ژانويه 2012- خبرگزاري چيني «شين هوا» در گزارشي از بيت المقدس به فرازهايي از اظهارات ژنرال بني گانتز- BENNY GANTZ- رئيس ستاد مشترك ارتش رژيم صهيونيستي اشاره كرد. ژنرال گانتز ضمن ابراز نگراني از تحولات منطقه و نقش جمهوري اسلامي ايران در اين تحولات مي گويد؛ سال 2012، زماني براي مقابله با فعاليت هاي هسته اي ايران و تشديد فشارها براي ايجاد تغييرات در نظام اسلامي ايران است كه به گفته وي، تحولات منطقه را به نقطه انفجار كشانده است. ژنرال گانتز كه در جمع اعضاي كميسيون سياست خارجي و دفاع كنست سخن مي گفت؛ با اشاره به گزارش خبرنگار «شين هوا» كه نشانه هاي فراواني از تصريح داشت، اعلام كرد «اسرائيل با همكاري برخي كشورهاي عربي در پي آسيب زدن به برنامه هاي هسته اي ايران است» و...
ترور شهيد مصطفي احمدي روشن، دانشمند هسته اي كشورمان دقيقا فرداي همان روز كه ژنرال بني گانتز به صهيونيست هاي كنست نشين وعده داده بود، اتفاق افتاد. گفتني است كه رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل در اظهارات خود از واژه «حمله» استفاده نمي كند بلكه از «آسيب» زدن به برنامه هسته اي ايران سخن مي گويد.
پيش از اين در 4 آبان ماه سال جاري- 26 اكتبر 2011- «رائول مارك گرشت»، مشاور ارشد كنگره و دولت آمريكا و «جك كين» فرمانده اسبق نيروي زميني ارتش آمريكا در جلسه رسمي كميته امنيت سرزميني مجلس نمايندگان آمريكا با صراحت از ترور مقامات ايراني و فرماندهان نظامي ايران به عنوان «يك راه كار موثر» براي مقابله با جمهوري اسلامي ياد كرده بودند كه اظهارات آنان هرگز از سوي مقامات رسمي آمريكا نه فقط تكذيب نشد بلكه «جو بايدن» معاون اوباما پرسش يكي از خبرنگاران آمريكايي كه نظر وي را درباره اظهارات ياد شده جويا شده بود، بي پاسخ گذاشت!
علاوه بر 2 نمونه فوق، ده ها نمونه مستند ديگر از اظهارات مقامات رسمي آمريكايي و اسرائيلي قابل اشاره است كه در آن با صراحت از تصميم سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي خود براي ترور دانشمندان هسته اي كشورمان سخن گفته اند. اما، بدون استناد به موارد و نمونه هاي ياد شده و تنها با نگاهي گذرا به تابلوي چالش جدي جمهوري اسلامي ايران با قدرت هاي استكباري و مخصوصا آمريكا و اسرائيل و انگليس كه انقلاب هاي اسلامي منطقه بخشي از برآيند بن بست آفرين آن براي نظام سلطه جهاني بوده و هست، نيز مي توان نتيجه گرفت كه ترور ناجوانمردانه دانشمندان هسته اي كشورمان فقط به فقط از سوي سرويس هاي اطلاعاتي موساد و سيا و MI6 است. مگر عامل ترور شهيد مسعود عليمحمدي، از موساد دستور نگرفته بود؟! و...
و اما، اكنون جاي اين سؤال است كه چرا جمهوري اسلامي ايران از حق قانوني خود براي مقابله به مثل كه نه فقط در آموزه هاي اسلامي، بلكه در تمامي نظام هاي حقوقي بين المللي تحت فصل RETALIATE به رسميت شمرده شده استفاده نمي كند؟! براي سيستم اطلاعاتي و امنيتي جمهوري اسلامي ايران كه طي 32 سال گذشته در جنگي تمام عيار با تمام سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي دشمن كارآزموده شده و تجربيات فراوان و پيچيده اي اندوخته است، ترور نظاميان و مقامات اسرائيلي به آساني امكان پذير است. اين جرثومه هاي فساد به راحتي قابل شناسايي و به آساني قابل دسترسي هستند. امروزه جمهوري اسلامي ايران، فداييان پاكباخته و سينه چاك فراواني در سراسر جهان دارد كه تنها با يك اشاره از ژرفاي دل و جان براي مجازات آنها مايه مي گذارند... به قول حاج بخشي، ماشاءالله، حزب الله و به قول شهيد همت سردار فاتح خيبر خطاب به فرمانده ارتش بعثي- از پشت بي سيم- بگرد تا بگرديم.
حسين شريعتمداري

از بلنداي بدر (يادداشت روز)

الف: آنچه در پي مي آيد فقط اندكي از بسيارهاست؛
1- اواسط دهه 60 بود. آن روزها، آمريكا از يكسو براي پيشگيري از سرايت الگوي انقلاب اسلامي به ساير ملت هاي مسلمان در شيپورهاي تبليغاتي خود مي دميد كه در ايران اتفاق مهمي نيفتاده است! و در همان حال، هجوم همه جانبه اي را در عرصه هاي نظامي، سياسي و اقتصادي عليه جمهوري اسلامي ايران سامان داده و به ميدان آورده بود. در گرماگرم اين پروژه دوسويه، حضرت امام (رضوان الله تعالي عليه) خطاب به آمريكا فرمود «اگر مي گوئيد در ايران هيچ اتفاق مهمي نيفتاده است، چرا اينهمه سر و صدا و هياهو مي كنيد»؟!

ادامه نوشته

ماشاءالله، حزب الله (نكته)

ديروز نمازگزاران جمعه بعد از نماز عصر و به امامت حجت الاسلام والمسلمين صديقي، امام جمعه سوخته دل و عارف تهران، بر پيكر پاك و مطهر حاج بخشي، پير دلاور جبهه هاي نبرد نماز خواندند، اشك در چشم ها و غم بر دل ها نشسته بود. گاه صداي هق هق گريه در فضاي هميشه ملكوتي نماز جمعه مي پيچيد و با صداي امام جمعه درهم مي آميخت... «انا لانعلم منه الا خيراً... خدايا! ما از او غير خوبي ها نمي دانيم» و جماعت به ژرفاي دل گواهي مي داد كه از حاج بخشي جز خوبي نديده و نمي شناسد. امام جمعه به «ان كان مسيئاً... اگر گناهكار بوده است» كه رسيد، صفحه ذهن ها و پهنه دل ها، خالي بود. هيچكس از پير بسيج و پدر دو شهيد، گناهي سراغ نداشت... جمعيت كه به تشييع راه افتاد، يكي با صداي بلند فرياد زد «ماشاءالله» گويي صداي حاج بخشي بود كه از ملكوت به گوش ناسوتيان مي رسيد. جماعت، صدا- بخوانيد ندا- را آشنا يافتند و يكپارچه و با همان صلابت؛ به پاسخ برخاستند «حزب الله»... و باز هم، ماشاءالله... حزب الله...امام ما...؟ حزب الله... رهبر ما...؟ حزب الله... بسيجي ها...؟ حزب الله... رزمندگان؟... حزب الله... كي خسته است؟... دشمن...
حالا ديگر، حاج بخشي هم به جمع تشييع كنندگان پيكر خود پيوسته بود. لندكروز نقره اي رنگ حاجي پيش رو بود و انگار حاج بخشي بود كه از پشت بلندگوي نصب شده روي سقف لندكروز، به صلابت فرياد مي زد؛ «ماشاءالله» و از ژرفاي دل جمعيت پاسخ مي شنيد؛ «حزب الله»... اما، با اين همه، جاي حاجي خالي بود... پدر دو شهيد، جانباز جنگ تحميلي، يار هميشگي حزب الله و به قول حضرت آقا؛ «پير دلاور جبهه ها».
حاج بخشي بعد از پايان جنگ تحميلي هم، نبرد را ترك نكرد. او با بصيرتي كه از جبهه ها يافته بود مي دانست دشمن سيلي خورده در جنگ هشت ساله، نبرد را از جبهه ها به خيابان ها مي آورد و چنين بود كه بعد از خاموشي جنگ از لباس بسيجي بيرون نيامد و با همان لباس خاكي از خاكريزهاي جنوب و غرب كشور به خيابان ها آمد و همه ديدند كه حق با حاج بخشي بود... راستي اگر حاج بخشي و حزب الله كف خيابان ها را خالي مي گذاشتند، پياده نظام دشمن چه به روز مردم نمي آورد؟! روزي با اشاره به لندكروز نقره اي رنگ و فرسوده حاج بخشي به وي گفتم؛ «حاجي! قصد نداري ماشينت را عوض كني؟ پرسيد؛ با چي عوض كنم؟ گفتم منظورم اين است كه آن را تبديل به احسن كني! گفت؛ مگه اين ماشين چه عيبي داره؟ يادگار جبهه است. به مزاح گفتم؛ آخه زهوارش در رفته و همه جاش صدا ميده غير بوقش! با خنده گفت؛ به بوقش چيكار داري؟ در عوض «بلندگوش» گوش ضد انقلاب رو كر مي كنه! حاجي راست مي گفت و البته بايد اضافه مي كرد كه گوش حزب الله و مردم مؤمن و پاكباخته را هم نوازش مي كنه.
نزديك به 2 سال پيش بود كه حاج بخشي در بستر بيماري افتاده بود. آقاي گلپايگاني رئيس دفتر آقا به نمايندگي از حضرت ايشان به عيادت و دلجويي او رفته بود و حاج بخشي به قدرداني نامه اي از سويداي دل براي آقا نوشته بود؛
«اي رهبر حزب الله در سراسر دنيا، سلام و عرض ارادت اين پير غلام جبهه ها و خاك پاي بسيجيان را كه اكنون در بستر بيماري افتاده است بپذيريد از اين كه آقاي گلپايگاني را براي عيادتم به بيمارستان فرستاديد و اين جانباز پير و پدر دو شهيد را به لطف خود نواختيد بي اندازه ممنون و سپاسگزارم. من همه جا فرياد زده ام كه خط خامنه اي خط محمد رسول الله(ص) و ائمه اطهار(ع) است، آن بزرگواران هم پدر و مادر شهدا و جانبازان را بعد از پايان جنگ ها فراموش نمي كردند و به دلجويي آنها مي رفتند.
زبان الكن اين پيرغلام چگونه مي تواند پاس لطف و محبت رهبر و مقتدايم را بجاي آورد. خداي سبحان سايه شما را بر سر همه ملت هاي مسلمان و مستضعفان جهان و تمامي بسيجيان مستدام بدارد.
فداي شما- حاج بخشي»
اين نامه، رونوشتي صادقانه از شناسنامه حاج بخشي است. رونوشتي مطابق اصل. بدون هيچ كم و كاست و خط خوردگي.
خداي مهربان با اولياءالله و فرزندان شهيدش محشور فرمايد.
حسين شريعتمداري

جوابيه علي مطهري وپاسخ كيهان

حفظ حرمت استاد شهيد آيت الله مطهري ايجاب مي كرد آنچه را آقاي علي مطهري در مقام پاسخ به يادداشت كيهان فرستاده است، چاپ نكنيم تا روح مطهر آن شهيد بزرگوار از اظهارات ساده لوحانه فرزندش كه انتظار مي رفت نشانه قابل توجهي از آن شهيد جليل القدر داشته باشد، آزرده نشود ولي از سوي ديگر استاد شهيد همه عمر شريف و پربركت خويش را صرف ترويج اسلام ناب محمدي(ص) و مقابله با بدانديشان و كج انديشان و منحرفان كرد و سرانجام نيز جان گرانقدر در همين راه نهاده و به لقاءالله رفت. بنابراين، اگرچه درج جوابيه آقاي علي مطهري و برملا شدن ميزان درك ديني و سياسي ايشان به دليل انتساب وي به استاد شهيد مطهري براي كيهان ناگوار است ولي به فرموده قرآن «ان اولي الناس بابراهيم الذين اتبعوه نزديكترين افراد به حضرت ابراهيم(ع) كساني هستند كه از او پيروي مي كنند» و رابطه سببي با استاد شهيد هنگامي ارزشمند است كه پيروي معنوي از آن شهيد گرانقدر را نيز درپي داشته باشد. و بالاخره با عرض پوزش از ساحت استاد شهيد و بيت شريف ايشان، متن كامل جوابيه آقاي علي مطهري چنين است.
جنگ نفس و جنگ نرم
جناب آقاي شريعتمداري دامت بركاته
مديرمسئول محترم روزنامه كيهان

با اهداء سلام «يادداشت روز» شماره يكشنبه 20 دي ماه آن روزنامه محترم به قلم جنابعالي در رد اظهارات اينجانب در مناظره تلويزيوني اخير را ملاحظه نمودم. نظر به وارد نبودن اين رديه، جهت تنوير افكارخوانندگان محترم كيهان لازم است چند نكته را به عرض برسانم:
1)جناب عالي اين مطلب را كه فتنه اخير با نحوه نامناسب و غيراخلاقي مناظره آقاي احمدي نژاد با آقاي موسوي آغاز شد، رد كرده و آن را يك ادعاي مضحك و خنده دار خوانده ايد. همه مردم ايران شاهد بودند كه آقاي احمدي نژاد در آن مناظره به جاي ارائه برنامه هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي خود، به اجراي يك پروژه از پيش تعيين شده پرداخت و با لگدكوب كردن حرمت و آبروي برخي مومنان- كه به گفته معصوم حرمت مومن بالاتر از حرمت كعبه است- درصدد افزايش آراء خود برآمد. اين نكته روشن بود كه شعار عدالت ورزي به عنوان يك ابزار براي غلبه بر حريف استفاده مي شود والا اولا چرا ايشان در چهار سال رياست جمهوري خود به فكر افشاي اين افراد نيفتاد و ثانياً چرا درباره افراد مشابه در ميان حاميان خود سخني نگفت و ثالثاً چرا زماني كه آقاي پاليزدار همين مطالب را مطرح كرد از او حمايت نكرد تا آنجا كه وي به زندان افتاد؟ اين امر هيزم آتش اين فتنه را فراهم كرد و سپس آقاي موسوي با ادعاي تقلب در انتخابات اين هيزم را شعله ور ساخت. سكوت امثال جناب عالي در قبال آن حرمت شكني منجر به حرمت شكني هاي ديگر در روزهاي قدس، 13آبان، 16آذر و عاشورا شد.
نيازي به مغالطه و خلط مبحث نيست؛ سخن در اين است كه رئيس جمهور زمينه فتنه را فراهم كرد نه اينكه وي عامل همه حوادث بعد از انتخابات است. فتنه بدون زمينه نمي تواند متولد شود و بدون آن مناظره تخم فتنه كاشته نمي شد. اين كجا و آن خود به ناداني زدن كيهان كجا كه «آيا اگر عليه آقاي هاشمي رفسنجاني حرفي زده شود پاسخ آن حمايت از اسرائيل و آمريكا و اهانت به امام(ره) و انقلاب و امام حسين(ع) است؟»! ضمن اينكه در آن مناظره كه شور انتخاباتي بي نظير را به عداوت ميان مردم تبديل كرد طوري القا شد كه تا چندي قبل كشور در دست دزدان بوده و نيروي نجات بخش تنها چهار سال است كه به فرياد آمده است. آيا اين توهين به رهبرفقيد و كنوني انقلاب و دريدن پرده هيبت و حرمت نظام اسلامي نبود؟ بنابراين تنها مساله توهين به آقاي هاشمي مطرح نبود.
2) در اينكه جنگ نرم دشمن عليه انقلاب اسلامي همواره وجود داشته و اخيراً به دليل بهره مندي از ابزارهاي بهتر تشديد شده است ترديدي نيست اما اصرار جناب عالي بر پيروي سران حوادث اخير از فرمول ديكته شده استراتژيست هاي آمريكايي و اسرائيلي، گذشته از ذات خيال پرداز و واقعيت گريز شما، براي فرار از پذيرش مسئوليت اشتباهات فاحش مديران اين بحران است. لذا انصاف و عدالت در قضاوت شما جايي ندارد. بدون شك همان طور كه رهبر انقلاب فرمودند «ظلم بزرگتر توسط كساني انجام شد كه ادعاي تقلب را مطرح كردند» اما نبايد از ظلم كوچكتر كه توسط طرف خودي انجام پذيرفت غافل شويم. جناب عالي و همفكرانتان چنان از وحدت و آشتي مي ترسيد كه جن از بسم الله، زيرا دوست داريد از اين فرصت استفاده نموده و شخصيتهايي را از انقلاب حذف كنيد و فكر مي كنيد ديگر چنين فرصتي به دست نمي آيد. پيشنهاد مي كنم شما و چند نفر ديگر كه علاقه خاصي به شعله ور ماندن آتش اين فتنه داريد براي چند ماهي به يك منطقه مصفا سفر كرده و استراحت بفرماييد و البته هزينه آن را دلسوزان واقعي انقلاب اسلامي خواهند پرداخت، آنگاه خواهيد ديد كه اين فتنه به آساني خاموش مي شود و قوه قضائيه فرصت خواهد يافت تا فارغ از جنجالها به تخلفات سران دو طرف اين بحران قاطعانه رسيدگي كند.
3) تجاهل كرده و سوال نموده ايد اينكه مي گويند «دو طرف مقصر بوده اند، كدام دو طرف؟» و بعد تلاش كرده ايد معترضان قانوني را با اغتشاشگران و هتاكان يكي كنيد و بگوييد يا بايد با اسلام و انقلاب باشيد و يا با هتاكان. روشن است كه دو طرف كدام اند. يك طرف معترضان و منتقدان قانوني هستند كه البته فرصت طلبان و مخالفان اسلام نيز در ميان آنها نفوذ كرده و در پي رهبري اين حركت هستند و طرف ديگر مديران اين بحران. پرسيده ايد طراحان آشتي خودشان در كجا ايستاده اند؟ پاسخ اين است كه آنها در جايگاه سومي در ميان توده هاي چند ده ميليوني مردم و در كنار رهبر قرار دارند و نگران آسيب ديدن فرزند و جگرگوشه شان يعني انقلاب اسلامي هستند.
4) اين سخن بنده را انتقاد كرده ايد كه گفته ام «اگر فردي نظري از نظرات ولي فقيه را قبول نداشته باشد به معني خروج او از چهارچوب نظام و اسلام نيست». در اينجا ميان فكر و عمل خلط نموده ايد. فكر و عقيده اگر ريشه اي غير از حقيقت جويي نداشته باشد امري اختياري نيست، برخلاف عمل. به همين جهت ممكن است فردي در موضوعي نسبت به نظر ولي فقيه قانع نشده و نظر ديگري داشته باشد اما چون اصل ولايت فقيه را قبول دارد در عمل تابع باشد. مادام كه فردي عليه نظام اسلامي اقدام عملي نكرده است از حوزه نظام و اسلام و ولايت فقيه خارج نشده است.
اينها مسائلي است كه شما به عنوان يك روزنامه نگار بايد به آگاهي بخشي به مردم در اطراف آنها بپردازيد نه اينكه از تحريك عواطف مذهبي مردم بدون اقناع عقلي آنها براي پيروزي بر خصم استفاده نماييد.
بدون اينكه قصد مقايسه در كار باشد بايد گفت مالك اشتر و بسياري از اصحاب خاص اميرالمأمنين(ع) بايد صدها بار شاكر باشند كه كيهان در آن زمان منتشر نمي شد والا آقاي شريعتمداري مطمئناً با همين نوع استدلالها نام مالك اشتر را به دليل اينكه با فرمان اميرالمأمنين(ع) براي عزل ابوموسي اشعري از امارت كوفه مخالفت كرد و حضرت، علي رغم ميل باطني با او موافقت نمود، در ميان مخالفان ولايت علي(ع) ثبت مي كرد! همچنين همه كساني را كه در جنگ احد نظرشان برخلاف نظر پيامبر(ص) جنگيدن با دشمن درخارج از شهر بود ضد رسالت و نبوت اعلام مي نمود! همين طور بود سرنوشت حباب بن منذر يكي از سرداران اسلام كه در جنگ بدر با مكان انتخاب شده توسط پيامبر براي استقرار لشكر اسلام مخالفت كرد در حالي كه رسول اكرم با طيب خاطر استدلال او را پذيرفت و لشكر اسلام را به سوي مكان پيشنهادي حركت داد. بنابراين صرف ابراز رأي مخالف با رأي پيامبر يا امام معصوم هم كسي را ضد رسالت يا امامت و ولايت نمي كند.
طبق تحليلهاي خود جناب شريعتمداري بايد ايشان را از مخالفين ولي فقيه دانست، چرا؟ براي اينكه وي علناً به مخالفت با برخي نظرات ولي فقيه مي پردازد. مثلاً كيهان خوب مي داند كه چنين نيست كه رهبر انقلاب دستور دستگيري سران معترضان را صادر كرده باشند ولي قوه قضائيه سر باز زده باشد. بنابراين آقاي شريعتمداري با اينكه مي داند بازداشت آنان در شرايط فعلي خواست ولي فقيه عادل نيست، هر روز با استفاده از بيت المال به دهها زبان برطبل بازداشت مي كوبد و در جاي قاضي نشسته به كمتر از اعدام هم راضي نمي شود. آيا اين جز مخالفت با نظر ولي فقيه است؟ آيا طبق مباني باطل و با اصطلاحات خود جناب آقاي شريعتمداري ايشان به دليل مخالفت با نظر ولي فقيه به جرگه «دشمنان تابلودار» نظام نپيوسته و با آنان «پالوده» نمي خورد و «پياده نظام دشمن» نشده است؟
مناسب است كه آقاي شريعتمداري براي اثبات ميزان پيروي خود از ولايت، فهرستي از مطالب و مقالات كيهان را كه پس از تأكيد رهبر انقلاب بر «جذب حداكثري و دفع حداقلي» صرفاً در اين مورد به چاپ رسانده منتشر و لااقل نام يك مجذوب را اعلام نمايد. البته كيهان راههاي ديگري هم براي اثبات ولايت مداري خود دارد. مثلاً در قبال صدها مطلبي كه بر لزوم مجازات شديد و سريع سران معترض منتشر كرده- كه بدون شك رسيدگي قانوني به تخلفات آنان امري ضروري است- اگر يكي دو مطلب مستقل در موضوع لزوم پيگيري آنچه دل رهبر انقلاب را «خون» كرد (حمله به كوي دانشگاه) منتشر كرده است يادآوري نمايد.
كثرت مغالطات در مطلب كيهان به حدي است كه براي اهل فكر، روشن و پرداختن به آنها اتلاف وقت است. از جمله اينكه بنده و يا هر كس ديگر كه سخن از آشتي به ميان مي آورد به دنبال «تطهير» سران معترضان است! آشتي هيچ تعارضي با رسيدگي به تخلفات ندارد و تنها راه حل بحران اجراي عدالت در مورد همه است. اگر قرار بر محاكمه است، آقايان موسوي، كروبي و احمدي نژاد بايد به طور همزمان محاكمه شوند گرچه تقصير آنها يكسان نيست.
اگر مردم شريف ايران و به ويژه بسيجيان عزيز به عملكرد برخي افراد رسانه اي در طول ساليان گذشته نگريسته و تأملي در حديث زير نمايند رمز اين مطلب را در مي يابند كه چرا هتاكان دو طرف ماجرا امروز به راه نمي آيند و هر روز جري تر شده و ناآرامي در كشور غذاي روحشان گرديده است.
امام صادق(ع) فرمود: «هركس به منظور عيب جويي و ريختن آبروي مأمني سخن بگويد تا او را از چشم مردم بيندازد خداوند او را از ولايت خويش بيرون كرده و شيطان ولايتش را برعهده مي گيرد.» افراطيون سالهاست كارشان همين است. بنابراين كساني از هر دو طرف كه قصدشان نه حل مسأله و برخورد قانوني با همه متخلفان بلكه ذليل كردن رقباي سياسي در نزد مردم و انجام پروژه زمين زدن اين و آن است به اين آسانيها به راه آمدني نيستند. آري، جناب آقاي شريعتمداري! شما و همفكرانتان جنگ نفس را حل كنيد، مردم جنگ نرم را حل خواهند كرد.
مستدعي است طبق قانون مطبوعات، سطور فوق عيناً در همان صفحه از اولين شماره آن روزنامه محترم درج گردد. قبلاً سپاسگزارم.
با تقديم احترام
علي مطهري
كيهان: پاسخ كيهان به آقاي علي مطهري اگرچه پيشاپيش در يادداشت روز يكشنبه 02/10/88 آمده بود ولي توضيحات بيشتر ايشان درباره اظهارات قبلي خود، بيشتر به عذر بدتر از گناه شبيه است و از اين روي اشاره به نكاتي درباره آن ضروري به نظر مي رسد.
1- از مواردي كه آقاي علي مطهري به جاي استدلال، قلم به ناسزاگويي رانده است صرفنظر مي كنيم و اين پديده را كه عادت افراد بي استدلال است، طبيعي مي انگاريم.
2- اعتراض كرده اند كه چرا ادعاي ايشان درباره آغاز ماجرا از مناظره تلويزيوني احمدي نژاد و موسوي را «خنده دار و مضحك» دانسته ايم و مدعي شده اند كه اهانت احمدي نژاد به هاشمي رفسنجاني آغاز ماجرا بوده است! در اين باره در يادداشت روز يكشنبه توضيح مستدل و مستندي داده ايم و عجيب است چرا آقاي مطهري از كنار اين نكات بديهي به سادگي عبور كرده است كه اولاً؛ فحاشي به احمدي نژاد چند ماه قبل از مناظره كذايي - و حتي از چند سال قبل- آغاز شده و با شدت ادامه داشت تا آنجا كه مطابق اسناد منتشر شده و موجود، طي 4 سال رياست جمهوري احمدي نژاد بيش از 320 هزار مورد تهمت و افتراء عليه رئيس جمهور منتخب مردم از سوي مدعيان اصلاحات- بخوانيد عوامل فتنه- مطرح شده بود. اين اسناد مكتوب و موجود را كه نمي توانيد انكار كنيد.
طرفه آن كه برخي از عوامل اصلي فتنه نيز به اين واقعيت تلخ اعتراف كرده اند و عجيب است كه آقاي علي مطهري كاسه داغ تر از آش شده اند!
ثانياً؛ اگر آقاي مطهري اندكي به خود زحمت بررسي و مطالعه مي دادند به وضوح درك مي كردند كه فتنه اخير از مدتها قبل طراحي گرديده و فرمول آن با صراحت از سوي مجامع رسمي آمريكا و اسرائيل و انگليس به سران فتنه ديكته شده بود و دقيقاً به همين علت بود كه كيهان تمامي مراحل فتنه را پيشاپيش و قبل از اجراي آن پيش بيني كرده بود. امروزه ديگر كند ذهن ترين افراد نيز كمترين ترديدي ندارند كه هدف نهايي سران فتنه، مقابله با اساس انقلاب، نظام جمهوري اسلامي، امام(ره)، رهبري و مباني اعتقادي شيعه بوده است. جناب مطهري! لطفا طفره نرويد و صريحا بفرمائيد كه شعار دادن به نفع اسرائيل و آمريكا، پاره كردن عكس حضرت امام(ره)، اهانت به ساحت مقدس حضرت سيدالشهدا(ع)، آتش زدن اموال عمومي وده ها خيانت و جنايت شرم آور ديگر چه ربطي به دولت و انتخابات و اهانت مورد ادعاي شما به آقاي رفسنجاني دارد؟ راستي جناب مطهري آيا شرم آور نيست كه از كنار اينهمه رذالت عليه اسلام و انقلاب و امام و امام حسين(ع) به آساني مي گذريد؟ آيا به عقيده شما اگر كسي عليه آقاي رفسنجاني حرفي زده باشد، پاسخش اهانت به امام و امام حسين(ع) و حمايت از اسرائيل و آمريكاست؟! ما به جاي شما خجالت مي كشيم!
2- نوشته اند، «اصرار جنابعالي بر پيروي سران فتنه از فرمول ديكته شده استراتژيست هاي آمريكايي و اسرائيلي، گذشته از ذات خيال پرداز و واقعيت گريز شما، براي فرار از پذيرش مسئوليت اشتباهات فاحش مديران اين بحران است»! كه بايد گفت؛ اولا؛ بحران براي سران فتنه و حاميان بيروني و داخلي آنهاست نه براي جمهوري اسلامي ايران كه در راهپيمايي 9 دي نشان داده شد استوارتر و بااقتدارتر از هميشه در ميدان است لطفا؛ بحران سران فتنه، منافقين، بهايي ها، سلطنت طلب ها و سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و اسرائيل و انگليس و سردرگمي برخي از ساده انديشان كج فهم كه بعد از حماسه 9 ديماه دچار سرگيجه شده اند را به حساب نظام نگذاريد. ثانيا؛ كيهان براي اثبات وابستگي سران فتنه به آمريكا و اسرائيل صدها سند غيرقابل انكار ارائه كرده است، جنابعالي كداميك از آنها را نفي مي كنيد؟ سران فتنه با آنهمه حمايت مالي و تبليغاتي و هزاران سايت و نشريه تاكنون نتوانسته اند كمترين خدشه اي به اين اسناد وارد كنند. شما كه جاي خود داريد!
3- نوشته است، اعتراض كنندگان «منتقدان قانوني»! هستند و توضيح نداده اند كه آيا آشوب و آتش افروزي و قتل و آتش زدن قرآن و مسجد و پاره كردن عكس حضرت امام و اهانت به امام حسين عليه السلام و... را قانوني! مي دانند؟! و از پاسخ به اين سؤال منطقي كيهان نيز طفره رفته اند كه خود جناب علي مطهري در كدام طرف ايستاده است؟!
4-به اين سخن خود كه گفته بود «اگر فردي نظري از نظرات ولي فقيه را قبول نداشته باشد به معني خروج او از چارچوب نظام اسلام نيست» اشاره كرده و نوشته است «ممكن است فردي در موضوعي نسبت به نظر ولي فقيه قانع نشده و نظر ديگري داشته باشد، اما چون اصل ولايت فقيه را قبول دارد در عمل تابع باشد. مادام كه فردي عليه نظام اسلامي اقدام عملي نكرده است از حوزه نظام و اسلام و ولايت خارج نشده است» دراين باره قبلاً توضيح داده ايم و اينجا فقط بايد گفت؛ آيا سران فتنه طي چندماه اخير عليه نظر ولي فقيه و عليه اسلام و انقلاب و نظام دست به هيچ اقدام عملي نزده اند؟! چگونه مي توانيد انبوهي از اقدام عملي سران فتنه عليه اسلام و نظام و ارزش هاي انقلاب و امام و... را ناديده بگيريد و بعد، چنين فتوايي صادر بفرمائيد! جل الخالق!! ايشان در ادامه براي اثبات نظر خود به قياس مع الفارق پرداخته و پرسيده است آيا مالك اشتر به دليل اين كه با فرمان اميرالمومنين(ع) براي عزل ابوموسي اشعري از امارت كوفه مخالفت كرد، مخالف حضرت علي(ع) بوده است؟ كه بايد گفت آيا جناب مالك اشتر بعد از صدور فرمان حضرت اميرعليه السلام باز هم با آن فرمان مخالفت كرده و به آشوب و غائله و آتش زدن اموال عمومي و همراهي با دشمنان اسلام و... دست زد؟! به قول ملاي رومي «از قياسش خنده آمد خلق را».
5- به فرمايش رهبرمعظم انقلاب درباره جذب حداكثري و دفع حداقلي اشاره كرده و پرسيده اند كيهان تا چه اندازه به اين دستورعمل كرده است؟ كه در پاسخ بايد گفت؛ آيا مقصود رهبرمعظم انقلاب، جذب منافقان، بهايي ها، سلطنت طلب ها و ستون پنجم آنها در داخل كشور و يا جذب موساد و سيا و اينتلجنت سرويس و ... بوده است؟! كه حضرتعالي براي دفاع از آنها سينه سپر كرده ايد؟! و مگر غير از اين است كه كيهان در مقابل اين جماعت فتنه گر و ستون پنجم دشمن ايستاده و ماهيت آنها را با ارائه اسناد غيرقابل انكار، افشا كرده است؟! اگر غير از اين است بفرمائيد! چرا آسمان و ريسمان مي كنيد؟! وانگهي؛ مگر همه اين جماعت در مقابل توده هاي چندده ميليوني روز 9 ديماه يك اقليت ناچيز و فوق العاده اندك نيستند؟ بنابراين نفي آنها همان دفع حداقلي در مقابل حمايت از توده هاي عظيم مردم است. آيا غير از اين است؟ راستي جناب مطهري، چه اصراري داريد كه از اين گروه اندك و فتنه جو كه بي اعتقادي خود به انقلاب و امام و ائمه اطهار عليهم السلام را فرياد كرده اند، حمايت كنيد؟
6- پيشنهاد كرده است كه شريعتمداري و ساير همكارانش «براي چند ماهي به يك منطقه مصفا سفر كرده و استراحت بفرمايند و البته هزينه آن را دلسوزان واقعي انقلاب اسلامي خواهند پرداخت، آنگاه خواهيد ديد كه اين فتنه به آساني خاموش مي شود»!
در پاسخ به پيشنهاد آقاي مطهري بايد گفت: قبل از شما نيز بسياري از كساني كه جنابعالي امروزه سنگ حمايت آنها را به سينه مي زنيد از اينگونه رشوه ها به كيهان پيشنهاد كرده بودند ولي «ما آبروي فقر و قناعت نمي بريم» و گردش و خوشگذراني در نقاط خوش آب و هوا ارزاني كساني باد كه به قول حضرت امير عليه السلام «دينهم دنانيرهم»! ما مي دانيم كه حضرتعالي شخصي ساده زيست و اهل دقت در حلال و حرام هستيد و البته بسيار ساده لوح و كج فهم. بنابراين كاش مي فرموديد كه پيشنهاد اين رشوه را چه كسي به شما ديكته كرده است؟! مواظب باشيد رشوه اي كه به كيهان پيشنهاد كرده ايد از 400 ميليون دلار بودجه اي كه خانم هيلاري كلينتون - يا مطابق ديدگاه موسوي «خانم هيلاري سادات كلينتون»!- از اختصاص آن براي مقابله با اسلام و انقلاب و امام و رهبري خبر داده بود، نباشد!
راستي پيشنهاد شما چقدر با آرزوي ديرينه دشمنان داخلي و خارجي انقلاب و امام(ره) كه همه روزه از رسانه هاي تحت سلطه خود فرياد مي زنند شبيه است؟!
7- و بالاخره يادداشت كيهان خطاب به سران فتنه بود و در آن فقط اشاره اي به اظهارات شما شده بود ولي متاسفانه جنابعالي احتمالا بي آن كه بخواهيد و از روي بي دقتي در نقش سخنگوي سران فتنه ظاهر شده ايد!

امروز پاره پاره قرآن ، فردا ... ؟! (يادداشت روز)

آنچه در اين يادداشت نقد مي شود اگرچه بخش هايي از اظهارات آقاي دكترعلي مطهري در ميزگرد تلويزيوني پنج شنبه شب گذشته را نيز شامل مي شود ولي روي سخن با ايشان نيست- و يا بهتر است گفته شود فقط با ايشان نيست- بلكه نگاه اصلي اين يادداشت به كساني است كه از روي غفلت و ساده انديشي و يا به دليل برخي از آلودگي هاي مالي و سياسي و تعصب هاي كور حزبي و جناحي اصرار دارند ستون پنجم شكست خورده و رسوا شده دشمنان بيروني را بار ديگر و در پوشش فريبكارانه «آشتي ملي»! به صحنه باز گردانند و اين دمل چركين را براي فتنه انگيزي و انتشار عفونت در فرصتي ديگر باقي بگذارند و البته، كساني كه براي آگاه سازي برخي از فريب خوردگان تلاش مي كنند، حساب جداگانه اي دارند و سعي آنان انشاءالله كه مشكور است.
دراين وجيزه به چند نمونه از اصلي ترين ادعاهاي جماعت ياد شده كه اين روزها به «شاه» بيت و ترجيع بند گفتمان آنان تبديل شده است اشاره اي گذرا داريم.
1- مي گويند ماجرا از مناظره تلويزيوني آقايان احمدي نژاد و موسوي شروع شد و ادعا مي كنند اگر احمدي نژاد در آن مناظره نامي از آقاي هاشمي رفسنجاني به ميان نمي آورد، كار به اينجا نمي كشيد! خب! بر فرض كه بپذيريم آقاي احمدي نژاد در آن مناظره به خطا رفته است و نبايد نامي از آقاي رفسنجاني به ميان مي آورد. ولي ادعاي مضحك تقلب در انتخابات، دعوت از هواداران براي غائله آفريني و آشوب در خيابان ها، آتش زدن اموال عمومي، حمله به مقر بسيج و پاسگاه پليس، شعار به نفع اسرائيل، حمايت از آمريكا، پاره كردن عكس حضرت امام(ره) و نهايتاً اهانت به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام چه ربطي به مناظره ياد شده دارد؟! اين درحالي است كه سران فتنه در تمامي موارد ياد شده از آشوبگران و غائله آفرينان آشكارا حمايت كرده و حتي اهانت كنندگان به حضرت امام حسين عليه السلام را با كمال وقاحت «مردم خداجوي»! ناميده اند! آيا چنانچه عليه آقاي هاشمي رفسنجاني حرفي زده شود، پاسخ آن، حمايت از اسرائيل و آمريكا و اهانت به امام(ره) و انقلاب و امام حسين(ع) است؟!
2- تمامي شواهد و قرائن و اسناد غيرقابل انكار موجود كه كيهان به مناسبت هاي مختلف بارها به آن پرداخته است، كمترين ترديدي باقي نمي گذارد كه سران فتنه در تمامي مراحل از فرمول ديكته شده آمريكا و اسرائيل براي فتنه انگيزي پيروي كرده اند و با جرأت بايد گفت هيچ مرحله اي از مراحل چندگانه حركت سران فتنه را نمي توان آدرس داد كه قبل از انجام آن از سوي مقامات و يا رسانه هاي رسمي آمريكايي و اسرائيلي و انگليسي به سران فتنه ديكته نشده باشد. بهترين گواه براي اثبات اين ادعا پيش بيني مرحله به مرحله حركت فتنه انگيزان از سوي كيهان است. مراحلي مانند ادعاي تقلب در انتخابات، گزينش يك نماد رنگين، دعوت به آشوب خياباني، خودداري سران فتنه از تن دادن به روش هاي قانوني، نفي مباني نظام و... تمامي اين مراحل قبل از انجام آن از سوي كيهان پيش بيني شده بود. چرا و چگونه؟! پاسخ بسيار ساده و روشن است. براي اين كه مراحل ياد شده پيشاپيش و بي كم وكاست در فرمول «كودتاي مخملي» جرج سوروس- كسي كه آقاي خاتمي دوبار مخفيانه با وي ملاقات داشته است- جين شارپ، مايكل لدين و ساير نظريه پردازان و استراتژيست هاي كودتاي مخملي آمده است. آيا مي توانيد انكار كنيد؟! معلوم است كه نمي توانيد، چرا كه تمامي اسناد آن موجود است بنابراين درباره اين ادعا كه ماجرا از مناظره تلويزيوني آقايان احمدي نژاد و موسوي آغاز شده است فقط مي توان گفت؛ ادعاي مضحك و خنده داري است.
گفتني است وقتي در گرماگرم فتنه، آقاي خاتمي پيشنهاد رفراندوم را مطرح كرد، كيهان طي يادداشتي با عنوان «آقاي خاتمي! پيشنهاد شما يا سفارش مايكل لدين» به سندي اشاره كرد كه نشان مي داد پيشنهاد آقاي خاتمي از سوي مايكل لدين به ايشان ديكته شده است. البته آقاي خاتمي به روي خود نياورد- دقيقاً مانند ملاقات هاي خود با جرج سوروس صهيونيست كه آن را تكذيب كرد!- اما چند روز بعد مايكل لدين در مصاحبه با واشنگتن تايمز كوشيد نظر كيهان را نفي كند، ضمن آن كه اشتراك نظر خود با خاتمي و اين كه پيشنهاد وي قبل از خاتمي مطرح شده است را انكار نكرد!! و باز هم به عنوان مثال، شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» دو روز قبل از روز قدس از سوي سايت وزارت خارجه اسرائيل براي روز قدس پيشنهاد شده بود و...
اسناد و شواهد موجود درباره پيروي مو به مو و بي كم و كاست سران فتنه از فرمول ديكته شده استراتژيست هاي آمريكايي و مخصوصا اسرائيلي، به اندازه اي فراوان است كه پرداختن به تك تك آنها مصداق «مثنوي هفتاد من كاغذ» است.
3- مي گويند در ماجراي اخير هر دو سو مقصر بوده اند و افراط گرايي از هر دو طرف صورت گرفته است! و توضيح نمي دهند كه اين دو طرف موردنظر آقايان كدام «دوطرف» هستند؟
الف: آيا دو جناح سياسي درون نظام در مقابل هم قرار گرفته بودند؟! بديهي است كه اين گزينه قابل قبول نيست چرا كه جناح سياسي درون نظام به آموزه ها و مباني نظام حمله نمي كند و عليه اصول و شاخصه هاي ساختاري نظام شعار نمي دهد و... آيا شعار «جمهوري ايراني» به جاي جمهوري اسلامي، نفي اسلاميت نظام نيست؟ آيا ادعاي مضحك تقلب در انتخابات و پذيرش تلويحي سلامت انتخابات - بيانيه شماره 17 موسوي- نفي جمهوريت نظام و حضور بي نظير 85 درصدي و راي 40 ميليوني مردم نيست؟! آيا شعار «مرگ بر اصل ولايت فقيه»! اعلام مقابله با جمهوري اسلامي ايران نيست؟ مگر شعار در حمايت از اسرائيل و آمريكا، پاره كردن تصوير مبارك حضرت امام(ره) و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسين عليه السلام، اعلام جنگ با اسلام و خدا و پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نيست؟! از اين روي دو طرف مورد اشاره آقايان را فقط مي توان اينگونه توضيح داد كه در يك طرف، دشمنان اسلام و انقلاب و نظام اسلامي - البته با تعدادي اندك و كم شمار- ايستاده اند و در سوي ديگر توده هاي عظيم مردم وفادار به اسلام و امام و انقلاب و رهبري، آيا غير از اين است؟! معلوم است كه نيست. بنابراين آقاياني كه در جايگاه معلم اخلاق مي نشينند و زبان به نصيحت مي گشايند كه هر دو طرف مقصر بوده اند و نسخه آشتي مي پيچند، اولا؛ بايد مشخص كنند كه خودشان در كدام طرف ايستاده اند؟ در جبهه اسلام و انقلاب؟ در اردوگاه دشمنان اسلام و انقلاب؟ و يا اين كه «بي طرف»! هستند؟ در حالت سوم به يقين مي دانند كه «بي طرفي» در اسلام معني ندارد و بي طرف ها چه بخواهند و چه نخواهند در مقابل اسلام و انقلاب ايستاده اند و ثانيا؛ بايد توضيح بدهند كه چگونه مي خواهند ميان اسلام و انقلاب با دشمنان آن وحدت ايجاد كنند؟!... و اين قصه سر دراز دارد.
ب: در حماسه بي نظير- تاكيد مي شود بي نظير طي 30 سال گذشته- روز نهم ديماه كه دشمنان تابلودار و دروغپرداز نظام نيز سرانجام چاره اي جز اعتراف به آن نداشتند، توده هاي چند ده ميليوني مردم را در كدام طرف ارزيابي مي كنند؟ حاميان دولت؟ يا شيفتگان نظام اسلامي؟ مردم اگرچه آقاي احمدي نژاد را با رأي 25 ميليوني خود به ساير نامزدها ترجيح داده بودند ولي آن روز به حمايت از امام حسين(ع)، امام، رهبري و نظام اسلامي به صحنه آمده بودند. چرا كه مي دانستند ماجراي اين روزها، اختلاف دو جناح يا دو سليقه سياسي درون نظام نيست، بلكه گروهي اندك با حمايت بي پرده مالي، تداركاتي و سياسي و اطلاعاتي دشمنان بيروني به مقابله با اسلام، امام حسين(ع)، امام و نظام اسلامي برخاسته اند و مردم براي ابراز وفاداري خود به اين آموزه ها و مباني الهي به صحنه آمده بودند. در تمامي طول تظاهرات چند ده ميليوني آن روز هيچ سخني و شعاري به حمايت از دولت بر زبان ها و پلاكاردها نبود، مردم حتي يك عكس احمدي نژاد را هم با خود حمل نمي كردند. بنابراين بايد از آقايان پرسيد آيا غير از اين است كه دو طرف مورد ادعاي شما دو جناح سياسي نيستند، بلكه در يك سو توده هاي ميليوني وفادار به اسلام و انقلاب و در سوي ديگر گروهي اندك و كم شمار قرار دارند كه عليه اين آموزه ها خروج كرده اند؟!
4- آقايان «ميانجي»! مي گويند هر دو طرف دست به خشونت زده اند!! و توضيح نمي دهند كه اگر عده اي به تحريك سران فتنه و محافل بيگانه به خشونت گرايي، آشوب آفريني، ضرب و شتم مردم، قمه كشي، حمله به پايگاه بسيج و نيروي انتظامي، آتش زدن اماكن عمومي و اموال ملت، تعرض به نواميس مردم، قتل عابران و ... دست زدند وظيفه نيروهاي انتظامي چيست؟ آيا بايد دست روي دست بگذارند و در مقابل اين آشوب آفريني ها فقط ناظر بي طرف باشند؟! اگر چنين انتظاري داريد چه بخواهيد و بدانيد و چه نخواهيد و ندانيد، از آشوبگري و خشونت عليه مردم حمايت كرده ايد. چرا در اين ميان، به آسايش و آرامش مردم و حفظ جان و مال و نواميس آنها فكر نمي كنيد؟! در كجاي دنيا و با كدام عقل سليم و نگاه دموكراتيك و مردم سالارانه به آشوبگران و برهم زنندگان آرامش و آسايش مردم اجازه غائله آفريني مي دهند؟! پيرزني به كريم خان زند شكايت برد كه حراميان نيمه شب به خانه ام تاخته و اموالم را به غارت برده اند، كريم خان پرسيد؛ چرا خفته بودي كه حراميان فرصت تاخت و تاز پيدا كنند و پيرزن پاسخ داد؛ پنداشتم كه تو بيداري!
5- كداميك از آشوب هاي خياباني را سراغ داريد كه اولا؛ قانوني بوده باشد و ثانياً؛ فتنه انگيزان، آشوبگري و تعرض به جان و مال و نواميس مردم را آغاز نكرده باشند؟! اگر نمونه اي داريد بفرمائيد و اگر نداريد - كه نداريد- شما نيز مانند توده هاي چند ده ميليوني مردم عليه آشوبگران خروش برداريد و چنانچه ميانجي بي طرف! هستيد، جانب بي طرفي حفظ كرده و سكوت كنيد! اگرچه در اين ماجرا، «سكوت هر مسلمان، خيانت است به قرآن».
6- ممكن است گفته شود كه در مواردي نيز برخي از نيروهاي حافظ نظم و آرامش در برخورد با آشوبگران زياده روي كرده اند. كه دراين باره بايد گفت؛ اولا؛ از كجا معلوم اين عده نفوذي نبوده و از جانب سران فتنه و مديريت بيروني فتنه گران ماموريت نداشته اند؟! وقتي كساني كه روزي نخست وزير، رئيس جمهور و رئيس مجلس بوده اند در چنبره دشمنان بيروني به انواع دروغپردازي، صحنه سازي، فتنه انگيزي، قتل، غارت و آشوب آلوده مي شوند، احتمال وجود چند نفوذي دور از انتظار نيست و سابقه نيز داشته است. ثانياً؛ در حالي كه سران فتنه و عوامل اصلي آن علي رغم اثبات جرم و جنايت آزادانه پرسه مي زنند، دستگاه قضايي، سخت ترين برخوردها را با تعدادي از متخلفان چه در نيروي انتظامي و چه در قوه قضائيه داشته است و دستور پي گيري نيز از سوي بالاترين مقام كشور صادر شده است. بنابراين بديهي است كه يك نمونه از اين دست آنهم در مقياسي بسيار كوچك و اندك كه به شدت نيز پي گيري شده است نمي تواند توجيه كننده جنايت آشوبگران باشد. ثالثاً؛ و از همه مهم تر اين كه تخلف مورد اشاره بعد از آشوب و حمله آشوبگران به مال و جان و ناموس مردم صورت گرفته است بنابراين نمي توان از اين تخلفات به عنوان يك سوي ماجرا ياد كرد. ظاهراً بايد اين نكته بديهي نيز براي آقايان توضيح داده شود كه هم رد شدن از چراغ قرمز جرم است و هم بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي، اما، آيا مي توان راننده عبوركننده از چراغ قرمز را با صادركننده فرمان بمباران هيروشيما و ناكازاكي مقايسه كرد و هر دو را در يك سطح و مقياس مجرم تلقي نمود؟! آقايان به كجا مي رويد؟!
7-مي گويند چه اشكالي دارد كه كساني برخي از نظرات ولي فقيه را قبول نداشته باشند اما طرفدار نظام و امام و اسلام باشند!! كه بايد گفت؛ ولايت فقيه ركن اصيل و تيرك خيمه نظام اسلامي است، بنابراين كساني كه اين ركن اصيل تصريح شده در اسلام و قانون اساسي را ناديده مي گيرند اولا؛ نمي توانند طرفدار نظام باشند، چرا كه نفي قانون اساسي با اعتقاد به نظام در تضاد است. ثانياً؛ نمي توانند پيرو اسلام ناب محمدي(ص) باشند، زيرا، اسلام ناب از فقه آل محمد(ص) ريشه مي گيرد، بنابراين چگونه مي توان حكومتي را تصور كرد كه نام اسلامي داشته باشد، اما، رهبري آن با ولي فقيه، يعني فقيه عادل و آگاه به قوانين اسلامي نباشد؟ ثالثاً؛ ادعاي پيروي اين افراد از حضرت امام(ره) نيز دروغ محض است. آيا اصل ولايت فقيه كه آقايان شعار مرگ بر آن را سر داده اند، از اصول بنيادين خط امام(ره) نيست؟ و آيا مي توانند ادعا كنند كه منظور حضرت امام(ره) از ولايت فقيه، تنها ولايت خود ايشان بوده است؟! بديهي است كه پاسخ منفي است، زيرا در اين صورت بايد بپذيرند حضرت امام(ره) به ادامه نظام جمهوري اسلامي اعتقاد نداشته اند؟! چرا كه آن بزرگوار با تكيه بر مباني عقلي و بديهي اسلام نشان مي دادند، جمهوري اسلامي بدون حضور ولي فقيه در آن، جمهوري اسلامي نيست بنابراين در صورتي كه ادعا شود ايشان ولايت فقيه را منحصر به وجود مبارك خود مي دانستند بايد پذيرفت كه آن امام به حق پيوسته، اعتقادي به ادامه نظام جمهوري اسلامي بعد از رحلت خويش نداشته اند!!
8- از سران فتنه كه ماموريت بيروني دارند و نيز از برخي آلودگان به چرب و شيرين دنيا و گرفتارشدگان در تعصب هاي كور گروهي و جناحي انتظار حق گويي و واقع بيني نمي رود، اما، از كساني كه مي دانيم نيت خير دارند و از آلودگي به دورند، انتظار مي رود ساده انديشي را كنار بگذارند و چشم ها از غبار بشويند تا اهداف اصلي فتنه گران را همانگونه كه هست ببينند. آيا حمله آشكار به اسلام و انقلاب و امام و رهبري و از همه بي شرمانه تر، حمله به امام حسين(ع) را نمي بينند؟! آيا آمريكا و اسرائيل و سلطنت طلب ها و بهائيان و منافقين و همه دشمنان تابلودار اسلام را مشاهده نمي كنند كه به حمايت از فتنه و سران فتنه برخاسته اند؟! جنگ احزاب است با سناريوي صفين، آن روز برخي اين هشدار را درك نمي كردند كه؛
«امروز پاره پاره قرآن به نيزه هاست
فردا سر حسين(ع) كه قرآن پرپر است»
ولي مردم اين روزها به بصيرت دريافته اند اگر فريب پاره هاي قرآن-بخوانيد شال سبز و ادعاي خط امام- بر نيزه ها را بخورند، فردا بايد شاهد سر حسين(ع) بر همان نيزه ها باشند. اما؛ امروز توده هاي عظيم مردم چشم به رهبر دارند و ديديد و مي بينند، همه جا از او به يك اشاره است و از مردم به سر دويدن. اين بار، خيمه معاويه است كه ويران مي شود. خدا كند هيچ مسلماني از اين قافله غافل نماند.
حسين شريعتمداري

رد پاي يزيد از آن عاشورا تا اين عاشورا (يادداشت روز)

1-كاش از ميان بودجه هاي فراواني كه همه ساله- بخوانيد همه ماهه و گاه هرهفته- براي تشكيل سمينارها و همايش هاي رنگارنگ هزينه مي شود و بسياري از آنها تشريفاتي و كم فايده و يا اساساً بي فايده هستند، بودجه اندكي نيز به اهداي يك جايزه اختصاص داده مي شد. جايزه براي كسي كه بتواند با ارائه دليل و سند و يا شاهد و قرينه اي قابل قبول، اثبات كند سران فتنه كارگزاران اسرائيل نيستند! و يا دستكم به يكي از اقدامات و مواضع و عملكرد آنها طي چندماه گذشته اشاره كند كه دستورالعمل آن پيشاپيش و با صراحت -تاكيد مي شود كه با صراحت و نه با اشاره و تلويح- از سوي محافل رسمي صهيونيستي صادر نشده باشد.
كيهان طي چندماه گذشته اسناد غيرقابل انكاري را با ذكر مأخذ و منبع آن منتشر كرده است كه در وابستگي سران فتنه به محافل صهيونيستي و نقش آنها به عنوان ستون پنجم اسرائيل در داخل كشور جاي كمترين ترديدي باقي نمي گذارد. با استناد به همين اسناد بود كه كيهان مسير حركت جريان فتنه را گام به گام و پيش از وقوع آن پيش بيني مي كرد. باور نمي كنيد؟! به نسخه هاي كيهان مراجعه كنيد، تمامي اين اسناد به آساني قابل دسترسي است و البته جاي اين گلايه هست كه مراكز مسئول با كم توجهي غيرقابل توجيه از كنار اين ماجرا عبور كردند و... بگذاريم و بگذريم.
2- عاشورا در كنار تمامي ويژگي هاي منحصر به فرد خود، «رسواكننده» نيز هست و همواره ميدان آزموني براي جدا كردن «سره» از «ناسره» بوده است. رضاخان در آغاز حاكميت تحميلي خويش، نه فقط روزهاي عاشورا در دستجات سينه زني و عزاداري شركت مي كرد، بلكه براي فريب بيشتر، پيشاني و شانه هاي خود را گ ل اندود نيز مي كرد. اما، عاشورا «رسواكننده» است و از جمله آن كه پرده نفاق از چهره منافقين كنار مي زند و اجازه نمي دهد «كفر» خود را در پوشش ايمان به بازار آورند. رضاخان كه ماموريت مقابله با اسلام را داشت و تنها با همين شرط از سوي ضياءالدين طباطبايي -عامل مشترك انگليس و صهيونيست ها- براي پادشاهي به ژنرال آيرون سايد معرفي شده بود، نمي توانست اقدامات ضداسلامي خود را براي هميشه پنهان نگاه دارد و از اين روي خيلي زودتر از آنچه انتظار مي رفت شناخته شد و شمشير از رو بست و در اقدامي احمقانه عزاداري براي امام حسين(ع) را ممنوع كرد! همان رضاخاني كه با ماليدن گ ل بر پيشاني و شانه ها در مجالس عزاداري و سينه زني شركت مي كرد. شايد تعجب كنيد كه رضاخان هم شعار «اصلاحات» مي داد. انگار صهيونيست ها فقط همين يك پوشش را براي منافقان تحت پوشش خود در چنته دارند! عجيب آن كه خداوند سبحان نيز در وصف منافقان مي فرمايد«هنگامي كه به آنها گفته مي شود در زمين فساد نكنيد، پاسخ مي دهند كه ما در پي اصلاح-بخوانيد اصلاح طلب!- هستيم».
اين نكته نيز گفتني و عبرت انگيز است كه سيدضياءالدين طباطبايي- چه نامي و چه سيدي؟!- از سال 1327 هجري قمري، يعني چند سال قبل از آن كه رضاخان را به عنوان فرد مناسب پادشاهي به ژنرال آيرون سايد انگليسي معرفي كند، روزنامه شرق را در تهران منتشر مي كرد. اين روزنامه بعد از مدتي به جرم تخلف از قوانين جاري و اهانت به اسلام توقيف شد و سيدضياء بلافاصله روزنامه «برق» را منتشر كرد كه انتشار اين روزنامه نيز به همان جرم ممنوع گرديد. و او در فاصله چند روز بعد از توقيف روزنامه دوم، روزنامه «رعد» را منتشر كرد.
جالب است بدانيد كه در گوشه چپ از صفحه اول روزنامه رعد- و به عنوان لوگوي دايمي روزنامه- نوشته شده بود «دانستن حق مردم است»! اين شعار را كه به خاطر داريد؟ شعار روزنامه هاي زنجيره اي وابسته به مدعيان اصلاحات بود. و بالاخره گفتني است كه سيدضياءالدين طباطبايي بعد از معرفي رضاخان به ژنرال آيرون سايد، بلافاصله به فلسطين رفت و در خريد زمين از فلسطيني ها براي صهيونيست هاي مهاجر به كار گرفته شد! عبرت انگيز نيست؟ البته كه هست و با مسير حركت سران فتنه چه شباهت عجيبي دارد! چرا؟! چون هر دو از يك آبشخور، آب مي خورند! با اين تفاوت كه اگر هويت سيدضياءالدين طباطبايي بعد از پايان مأموريت او برملا شد، هويت منافقان جديد در ضمن مأموريت افشا شده است.
3- عاشورا، روزي است به درازاي همه روزها و كربلا، سرزميني است به پهناي همه سرزمين ها، كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا....
الف: راستي! هزار و سيصد و چند ده سال قبل، يعني در عاشوراي سال 61 هجري، بهانه امويان براي مقابله با مولاي شهيد مان، حضرت اباعبدالله الحسين(ع) چه بود؟ همه مي دانند و مي دانيم و در تاريخ نيز به روشني ثبت و ضبط است. جان مايه ادعاي امويان اين بود كه خلافت مسلمين و حاكميت بر دولت اسلامي «حق يزيد بن معاويه» است! و فرزندان رسول خدا(ص) به ناحق خود را شايسته اين جايگاه و برگزيده خدا و پيامبر خدا(ص) مي دانند! و... عاشورا شكل گرفت.
چند ماه بعد از واقعه عاشورا و شهادت مظلومانه حسين بن علي و يارانش- سلام الله عليهم- و در آن شب كه سر مبارك امام مظلوم و شهيدمان را به قصر يزيد بردند، يزيدبن معاويه در حالي كه كار را تمام شده مي ديد و با چوب خيزران بر لب هاي مطهر و مبارك امام شهيد مي كوبيد، به صراحت از مقصود خود خبر داد و آشكارا اعلام كرد كه وحي و اسلام و پيامبري در كار نبوده است، اينها همه افسانه است! ما فرزندان ابوسفيان براي بازگرداندن حاكميت به خاندان خود در بدر و احد و حنين با محمد(ص) جنگيديم، اسلام را به مصلحت پذيرفتيم و اكنون كاش پدرانم كه در صدر اسلام كشته شدند، زنده بودند و مي ديدند كه حاكميت از دست رفته آنان بار ديگر به خاندانشان بازگشته است!...
يادتان هست كه مدعيان اصلاحات، آن هنگام كه دولت و مجلس را به نفاق در اختيار داشتند با صراحت نوشتند كه حسين بن علي در كربلا قرباني خشونت جدش- يعني رسول خدا(ص)- در جنگ هاي بدر و احد و حنين شده بود! و نوشتند، خشونت يزيد در عاشوراي 61 نتيجه طبيعي!! خشونت جد حسين(ع) در جنگ هاي صدر اسلام بود؟! يادتان كه نرفته، روزنامه «صبح امروز» موجود است به آن مراجعه كنيد. راستي ميان ديدگاه اصلاح طلبان آن روز- سران فتنه امروز- با ديدگاه يزيد بن معاويه چه تفاوتي هست؟! يزيد، يزيد است و چه فرقي مي كند كه لقب او، اموي باشد يا ...؟!
ب: اكنون به زمان حال برمي گرديم، بازهم عاشورا و باز هم رسوايي منافقان. سران فتنه كه در ماموريت آنها از سوي صهيونيست ها كمترين ترديدي نيست، در آغاز فتنه ادعا مي كردند كه به اسلام، امام و جمهوري اسلامي اعتقاد كامل دارند! و بهانه آنها براي فتنه اي كه به انجام آن مأمور شده بودند، اين بود كه، دولت كنوني را قبول ندارند و معتقدند در انتخابات تقلب شده است و هنگامي كه قانون گريزي ها، ساختارشكني ها، همراهي و همكاري آشكار آنان با سازمان هاي اطلاعاتي بيگانه، حمايت مالي و تبليغاتي آمريكا و اسرائيل و اروپا از آنها، شعارهاي ضداسلامي و ضدانقلابي آنان، عبور صريح از آموزه هاي امام(ره) و ... كه تماماً از بي اعتقادي سران فتنه به نظام اسلامي و امام و انقلاب حكايت مي كرد به آنها گوشزد مي شد، رگ گردن سيخ مي كردند و قلم مي كشيدند و چاك دهان مي گشودند كه اينها همه اتهام است!! آيا غير از اين بود؟ اما روز عاشورا، روز رسواكننده منافقان، در پيش بود و سران فتنه در اين روز به صراحت اعتراف كردند كه با اساس نظام اسلامي، انقلاب و امام سر جنگ دارند و دولت و انتخابات فقط يك بهانه بوده است. سران فتنه در عاشوراي 1388 كينه عميقي را كه از اباعبدالله الحسين(ع) در سينه داشتند بيرون ريختند، دقيقاً و بي كم و كاست مانند پدر عقيدتي و سياسي خود يعني يزيد بن معاويه. سران فتنه در روز عاشورا همه پرده ها را كنار زدند و آشكارا به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام تاختند و باز هم بي كم و كاست مانند سپاهيان يزيد كه در عاشوراي 61 هجري قمري بر پيكر مطهر و غرقه به خون حسين بن علي(ع) اسب تاخته بودند! يزيد، يزيد است و چه فرقي مي كند كه لقب او «اموي» باشد يا نام ديگري مشابه آن؟!
4- عصر عاشورا، هنگامي كه مولاي مظلوم ما حضرت اباعبدالله(ع) همه ياران خود را از دست داده- بخوانيد به دست آورده- بود و تنها مانده و با تني خونين و چاك چاك در ميان انبوه حراميان بر زمين افتاده بود فرياد هلهله و سوت و كف سپاهيان ابن سعد را شنيد كه با تيغ هاي آخته و مشعل هاي افروخته به سوي خيمه ها مي تازند. حراميان مادام كه حسين و يارانش برپا ايستاده بودند، جرأت نزديك شدن به خيمه ها را نداشتند. حسين(ع) فرياد برآورد «اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد و به زنان و كودكان يورش نبريد». اما، حراميان اگر دين داشتند با فرزند پيامبر خويش به مقاتله برنمي خاستند و اگر از آزادگي و جوانمردي كمترين نشانه اي در قاموسشان بود، به زنان و كودكان بي پناه حمله نمي كردند و حريم آل الله را به آتش نمي كشيدند.... ولي بندگان زرخريد يزيد را به دين و آزادگي چه كار؟!
5- از دو هفته قبل سايت وزارت خارجه اسرائيل، شبكه هاي تلويزيوني فارسي زبان بي بي سي و آمريكا و فضاي اينترنتي توئيتر - كه رسما از سوي وزارت خارجه آمريكا براي كمك رساني به موسوي و خاتمي فعال شده است- براي عاشوراي امسال دستورالعمل هاي صريح و بي پرده اي خطاب به عوامل داخلي خود صادر مي كردند و مخصوصا سايت وزارت خارجه اسرائيل كه دو روز قبل از روز قدس شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» را به آشوبگران ديكته كرده بود، طي دو هفته اخير تاكيد مي ورزيد، آشوبگران بايد از فرصت نيمروز عاشورا كه مردم به طور سنتي در هيئت ها و دسته هاي سينه زني به عزاداري مشغولند براي حضور در خيابان استفاده كنند! و روز عاشوراي 88 يزيديان- يا به قول شهيد مطهري، اسرائيليان- همان كردند كه سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي از دو هفته قبل بر آن تاكيد ورزيده بود. جماعتي از اراذل و اوباش اجاره اي با بهره گيري از حضور مردم در مراسم عزاداري حسيني(ع) در چند نقطه تهران دست به آشوب زدند، شيشه منازل و مغازه ها را شكستند، موتورهاي پارك شده عزاداران حسيني(ع) را به آتش كشيدند، شعارهايي عليه اسلام، امام حسين(ع)، حضرت امام(ره) سردادند، تعدادي از مردم را با قمه و چماق مجروح كردند- كه چند نفر از آنها در حالت كما و بيهوشي در بيمارستان ها بستري هستند- سينه يكي از موتورسواران را كه به آنها اعتراض كرده بود، دريدند، با كف و سوت به طور مختلط رقصيدند و....
در عاشوراي امسال، يزيديان دست به همان جنايتي زدند كه اسلاف عقيدتي آنها در عاشوراي هزار و سيصد و چند ده سال پيش مرتكب شده بودند، با اين تفاوت كه در عاشوراي امسال، حسين زمان تنها نبود و هنگامي كه خبر حمله دزدانه بزدلان يزيدي به انبوه عزاداران حسيني(ع) رسيد و با فرياد يا حسين به پياده نظام اسرائيل يورش بردند، مراسم جشن و پايكوبي آنان به فرار خفت بار تبديل شد و....
بعد از شكست اسرائيل از حزب الله در جنگ 33 روزه لبنان، ژنرال «زئيف شف» استراتژيست معروف رژيم صهيونيستي در مصاحبه با هاآرتص گفته بود، سربازان ما فقط براي حمله به زنان و كودكان در خيابان ها آموزش ديده اند و در مقابل صلابت حزب الله تنها راه پيش روي را فرار از ميدان مي دانند. و پياده نظام هاي اسرائيل چه شباهت عجيبي با يكديگر دارند!
6- اگرچه از آغاز فتنه، تمامي شواهد و قرائن و اسناد غيرقابل انكار از وابستگي سران فتنه به صهيونيست ها و دستور گرفتن مستقيم آنها از موساد- و يا از طريق سازمان سيا و براي موساد- حكايت مي كرد ولي آنچه روز عاشورا همگان شاهد بودند براي ديرباورترين افراد هم كمترين ترديدي باقي نمي گذارد كه سران فتنه و آشوبگران آن روز، مصداق بي چون و چراي «فئه باغيه» و دشمنان اسلام، امام، نظام و مردم هستند. دشمنان وحشي و خونريز و مأموران حلقه به گوش اسرائيل كه حتي از برنامه ريزي براي كشتن خواهرزاده خود نيز دريغ نمي ورزند!
سران فتنه در حالي نقش ابن سعد و شمر و خولي را برعهده گرفته اند كه امروز در عاشوراي سال 1388 شمسي برخلاف آن روز در عاشوراي سال 61 قمري، حسين زمان تنها نيست و ديدند كه پياده نظام بزدل و اندك آنها بلافاصله بعد از حضور مردم مومن و پاكباخته چگونه به سوراخ ها خزيدند. از اين پس توده هاي عظيم و انبوه مردم، در مقابل سران فتنه و اراذل و اوباش اجاره اي آنها ساكت نمي نشينند و اگر مسئولان نيز امروز و فردا كنند، آنان حسين زمان را در ميانه ميدان تنها نمي گذارند. باور نمي كنيد؟! بگرديد تا بگردند.
حسين شريعتمداري

چه كسي او را اداره مي كند ؟! (يادداشت روز)

1- شايد اين برداشت «بدبينانه» باشد كه حضور آقاي رحيم مشايي را در كنار رئيس جمهور محترم، بخشي از يك پروژه بيروني تلقي كنيم ولي متأسفانه برخي از شواهد و قرائن موجود اين احتمال را قوت مي بخشند و نشان مي دهند رحيم مشايي در كنار آقاي دكتراحمدي نژاد همان نقشي را برعهده دارد كه افراطيون مدعي اصلاحات و سردمداران آنها به گونه اي ديگر برعهده داشته و دارند، به بيان ديگر مي توان حدس زد رحيم مشايي نيز يكي از مهره هاي كودتاي مخملي است كه فقط محل مأموريت او با ساير توطئه گران اخير متفاوت است و نه «هويت» او!
به يقين جناب دكتراحمدي نژاد به خاطر روابط صميمانه اي كه با رحيم مشايي دارد از اين برداشت تعجب كرده و ابرو درهم مي كشد. اما واقعيت هاي موجود اجازه نمي دهند اين احتمال ناديده گرفته شود، زيرا ملاك و معيار براي حساس بودن نسبت به يك احتمال و ضرورت پي گيري آن، «درصد احتمال» نيست بلكه ميزان اهميتي است كه «موضوع مورد احتمال» دارد. به عنوان مثال با وجود احتمال 90درصدي درباره گرانتر بودن قيمت رب گوجه فرنگي در فلان فروشگاه بعيد نيست كه افرادي براي خريد به همان فروشگاه مراجعه كنند، زيرا «مورد احتمال» يعني يك قوطي رب گوجه فرنگي آنقدر اهميت ندارد كه احتمال 90 درصدي درباره گرانتر بودن قيمت آن، مانع از خريد باشد. اما اگر فقط يك درصد احتمال داده شود كه فلان بطري آب، آلوده به سم مهلك است به يقين هيچكس قبل از بررسي و اطمينان كامل از آن نمي نوشد. چرا كه در اين حالت هرچند درصد احتمال ناچيز است ولي مورد و موضوع آن به زندگي و مرگ بستگي دارد.
و اما، نشانه هاي وابستگي مشايي و خطري كه از اين زاويه نظام و دولت اصولگرا را تهديد مي كند خيلي بيشتر از يك احتمال ساده و اندك است و نكته درخور توجه اين كه رئيس جمهور محترم، آقاي دكتراحمدي نژاد اولين قرباني اين توطئه خواهد بود، اگرچه ايشان متاسفانه تاكنون در درك اين نكته فاقد هوشمندي لازم بوده اند.
2- دستور رهبرمعظم انقلاب به دكتراحمدي نژاد درباره ضرورت بركناري رحيم مشايي از پست حساس و كليدي «معاونت اول رئيس جمهور» كه كليشه آن در صفحه اول كيهان امروز آمده است به اندازه اي صريح و خالي از ابهام است كه تأخير چند روزه آقاي احمدي نژاد در اجراي اين دستورالعمل، عجيب و غيرقابل توجيه به نظر مي رسد چرا كه رئيس جمهور محترم با دو ويژگي برجسته «ولايت پذيري» و «قانون گرايي» در ميان مردم شناخته مي شود و دقيقاً به همين علت و مخصوصاً «ولايت پذيري» در انتخابات اخير رياست جمهوري با اقبال گسترده و كم نظير مردم روبرو شده است، بنابراين انتظار آن بود كه بي درنگ و بدون فوت وقت دستورالعمل رهبرمعظم انقلاب را به اجرا درآورده و رحيم مشايي را كه از ابتدا نيز بدون كمترين توجيه منطقي و دليل عقلايي به معاونت اول رئيس جمهور منصوب كرده بود، از اين پست حساس و كليدي عزل كند.
ظاهراً-و با عرض پوزش- انگار جناب رئيس جمهور فراموش كرده اند كه انتظار مردم براي عزل مشايي يك «خواهش دوستانه»! يا «توصيه اخلاقي»! نيست كه پذيرش يا رد آن در اختيار آقاي احمدي نژاد باشد، بلكه عزل مشايي بعد از دستور صريح رهبرمعظم انقلاب يك وظيفه غيرقابل خدشه قانوني و تكليف صريح و روشن «شرعي» است كه حق عدول از آن را ندارند، چرا كه مطابق اصل پنجاه و هفتم قانون اساسي «قواي حاكم در جمهوري اسلامي ايران عبارتند از قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضائيه كه زير نظر ولايت مطلقه امر اعمال مي گردند» و در اصل 113 قانون اساسي تصريح شده است كه وظيفه رئيس جمهور اجراي قانون اساسي است.
3- در اين جملات دقت كنيد؛
«راه درست، اطاعت از رهبري است»، «عشق به ولايت فقيه ادامه اتصال به امام عصر(عج) است»، «ولايت فقيه يعني تداوم راه كربلا و ما موظف به پيروي هستيم»، «ولايت فقيه عامل پيروزي و شعبه اي از ولايت پيامبر(ص) است»، « در هيچ تصميمي بدون رضايت ولي فقيه، خيري وجود ندارد»، «ولي فقيه منصوب امام معصوم(ع) است»، «ما تا آخر پاي سياست هاي رهبري ايستاده ايم»، «فرق دولت ما با دويست دولت ديگر در ولايت فقيه است»، «اطاعت از ولي فقيه تداوم اطاعت از پيامبرخدا(ص) و ائمه معصومين(ع) است»، «رضايت رهبرانقلاب را با هيچ چيز عوض نمي كنيم»...
اين اظهارنظرها از كيست؟ درست حدس زده ايد، اين جملات و صدها نمونه ديگر از اين دست، ديدگاه و نظر آقاي دكتراحمدي نژاد درباره ولايت فقيه است كه طي چند سال اخير و به مناسبت هاي مختلف ابراز داشته اند.
اكنون اين سوال پيش مي آيد كه آيا اخيراً در ديدگاهها و نظرات رياست محترم جمهوري درباره ولايت فقيه تغييري پديد آمده است؟!
به نظر نگارنده و با شناختي كه از احمدي نژاد در دست است، پاسخ اين سوال منفي است و رئيس جمهور محترم كماكان بر همان ديدگاه و نظر خويش كه برخاسته از اعتقاد راسخ به اسلام و قانون اساسي است پابرجاست، پس علت تأخير سوال برانگيز وي در اجراي دستور رهبرمعظم انقلاب چيست؟! ابتدا به صراحت بايد گفت كه اين تأخير و درنگ آقاي احمدي نژاد كمترين توجيه اسلامي و قانوني ندارد ولي شنيده ها حاكي از آن است كه رئيس جمهور اصرار دارد نظر رهبرمعظم انقلاب را به ادامه كار مشايي در پست ياد شده -هرچند براي مدتي كوتاه- جلب كند! اين تقاضا اگرچه «ولايت پذيري» و «قانون گرايي» آقاي احمدي نژاد را مخدوش مي كند - و صد البته تأسف آور نيز هست- اما با اندكي تسامح مي توان تعلل ايشان را ناشي از كم داني و ضعف بينش اسلامي وي دانست و نه خداي نخواسته كم توجهي به اصل ولايت فقيه و قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، هرچند كه اين ضعف بينش، كم نقيصه اي نيست.
4-درباره مواضع و عملكرد آقاي رحيم مشايي اگرچه گفتني هاي بسياري هست ولي در اين نوشته تنها به چند نمونه آشكار اشاره مي كنيم. نمونه هايي كه احتمال يادشده در صدر اين يادداشت را قوت مي بخشد.
الف: آقاي مشايي چندي پيش در اقدامي سوال برانگيز از اشغالگران قدس كه به قيمت آواره كردن 10 ميليون مسلمان فلسطيني و قتل عام صدها هزار نفر از آنان در فلسطين اشغالي حضور پيدا كرده اند و همه ساله خون هزاران زن و مرد و كودك فلسطيني به عنوان هزينه ادامه حضور اين جرثومه هاي فساد و تباهي بر زمين ريخته مي شود، با عنوان «مردم اسرائيل»! ياد كرد. اين اقدام رحيم مشايي بلافاصله با استقبال گسترده محافل آمريكايي و اروپايي و بسياري از مدعيان اصلاحات روبرو شد تا آنجا كه رژيم صهيونيستي ضمن تقدير چندباره وي، به آقاي مشايي لقب «دوست اسرائيل» داد. ممكن است گفته شود كه اين اظهارنظر مشايي از نوع «سهولسان» بوده است ولي بايد توجه داشت كه وي بعد از اعتراض هاي گسترده داخلي نه فقط حاضر به اصلاح نظر خود نشد بلكه بر آن اصرار هم ورزيد و حتي بعد از توبيخ شديد رهبرمعظم انقلاب نيز در اقدامي به ظاهر سبكسرانه و بي ادبانه و در واقع حسابشده! طي نامه اي خطاب به ايشان، بازهم از آنچه گفته بود دفاع كرد!
ب: آقاي مشايي علي رغم اطلاع از نظر رهبرمعظم انقلاب كه حج و زيارت را از مصاديق گردشگري نمي دانستند براي تسخير اين سازمان خيز برداشت كه با توجه به جايگاه حج و ديدگاه مشايي، اين اقدام وي را نمي توان با نگراني روزافزون غرب از حضور موثر و الگوساز حجاج ايراني در مراسم حج بي ارتباط دانست. گفتني است مشايي بعد از دستور صريح رهبرمعظم انقلاب نيز بدون توجه به اين دستورالعمل قصد مسدود كردن حساب هاي بانكي سازمان حج و گشودن حساب به نام خود را داشت كه از اين اقدام وي جلوگيري شد.
ج: مشايي چندي قبل طي سخناني كه فيلم و نوار آن موجود است «دوران اسلامگرايي» را پايان يافته معرفي كرده و با مقايسه «دوران اسلامگرايي» و «دوران اسب سواري»! گفته بود، امروزه در عصر علم و تكنولوژي و بيداري ملت ها، دوران اسلامگرايي سپري شده است!! بايد توجه داشت كه نهضت اسلامگرايي اصلي ترين شاخصه خط امام و بزرگترين دغدغه و نگراني آمريكا در جهان اسلام است و همه ساله بودجه هاي نجومي و كلاني براي مقابله با آن هزينه مي شود.
د: مشايي در اوج مخالفت هاي گسترده كشورهاي غربي با حجاب اسلامي، طي مصاحبه اي «حجاب اسلامي» را «اختياري» ناميده بود كه ترجمان ديگر اين اظهارنظر، نه فقط نفي حجاب و مخالفت با قوانين اسلامي است، بلكه محكوم كردن تلويحي اصرار جهان اسلام و مخصوصاً ايران اسلامي بر حجاب و عفاف است.
هـ : جديدترين «شاه» كار!! مشايي، مخالفت صريح و بي پرده وي با دستورالعمل اخير رهبرمعظم انقلاب درباره عزل وي از «معاونت اول رئيس جمهور» است. مشايي بلافاصله بعداز اطلاع از دستورالعمل رهبرانقلاب بر ضرورت حضور خود در اين پست كليدي تاكيد ورزيد و مخالفان خود را «حسود»!! و يا افرادي ناميد كه نگران رياست جمهوري وي در دوره يازدهم هستند!!...
و: تمامي ديدگاهها و اقدامات يادشده مشايي بدون كم و كاست با خواسته هاي دشمن بيروني و مواضع و عملكرد جبهه مدعي اصلاحات همخواني دارد و اصلي ترين وجه اشتراك او با خط توطئه اخير، تلاش براي عبور از ارزش هاي اسلامي و انقلابي و زير پا نهادن قوانين مسلم جمهوري اسلامي است. بنابراين، اگر حضور رحيم مشايي در كنار رئيس جمهور، حلقه اي از توطئه اخير دشمن و بخشي از پروژه مشترك و بيروني مدعيان اصلاحات نيست، پس چيست؟! و آيا تعجب آور و تأسف آور نيست كه رئيس جمهور محترم اينهمه از حضور وي در كنار خود، آنهم به عنوان معاون اول اصرار مي ورزد.
5- و بالاخره بديهي است كه رئيس جمهور محترم حاضر به ناديده گرفتن دستورالعمل رهبرمعظم انقلاب نبوده و رحيم مشايي را عزل خواهد كرد ولي چرا با اينهمه تأخير غيرقابل توجيه و به قيمت مخدوش شدن محبوبيت رئيس جمهور در اذهان ملت؟!
6- آقاي احمدي نژاد بايد به اين نكته توجه داشته باشد كه رحيم مشايي به وضوح از قطعي بودن عزل خود باخبر است اما چرا آقاي احمدي نژاد را به ماندن خود ترغيب و تشويق مي كند؟ و ازاين تأخير چه هدفي دارد؟
نگارنده براين باور است كه مشايي و كساني كه او را اداره مي كنند قصد دارند، هزينه پذيرش دستورالعمل رهبرمعظم انقلاب را بالا ببرند! تا به خيال خود مانع از دستورالعمل هاي مشابه آقا در موارد ديگر شوند! مثلاً چنانچه در پي زد و بند پنهان با آمريكا بودند و رهبرمعظم انقلاب با هشدار و دستورالعمل خويش خواستار پايان دادن به اين زد و بند پنهان شدند، تأخير در اجراي دستور ايشان طبيعي!! جلوه كند!!... اين نكته و اين احتمال مخصوصاً بايد براي آقاي دكتر احمدي نژاد كه در ضديت با آمريكا جدي و مصمم است، هشداردهنده باشد تا خداي نخواسته از افرادي نظير مشايي ضربه نخورد و در نتيجه، به نظام ضربه نزند!
حسين شريعتمداري

چه كسي متهم است ؟! ( يادداشت روز )

«جرياني در چارچوب يك فرقه سازمان يافته پا به عرصه گذاشته تا مجلس خبرگان را در قبضه خود نگه دارد... اين جريان، جريان آقاي مصباح يزدي است كه ممكن است كساني گمان كنند كه چون اين فرقه پايگاه مردمي ندارد نمي تواند خطري براي نظام باشد، اما نظر من غير از اين است، جرياني كه انديشه انجمن حجتيه داشته باشد همواره خطري براي مردم و نظام است...»
مطلب فوق بخشي از اظهارات آقاي علي اكبر محتشمي پور در نشست شاخه جوانان حزب اعتماد ملي است كه درباره آن گفتني هايي هست. اگرچه بخش ديگري از سخنان ايشان در نقد مدعيان اصلاحات و حمايت از فلسطين درخور تقدير است.
1-نقد مواضع سياسي آيت الله مصباح و هر شخصيت ديگري كه دستي در سياست دارد، حق طبيعي و قانوني آقاي محتشمي پور و ديگر شهروندان است و به يقين آيت الله مصباح نيز انتظار ندارند مواضع سياسي ايشان نقد نشود. نگارنده نيز ضمن احترام فراواني كه براي آيت الله مصباح قائل است و ايشان را دانشمندي فرهيخته و كم نظير و موهبتي الهي در نظام اسلامي تلقي مي كند، نسبت به برخي از مواضع سياسي ايشان انتقادهايي داشته و با صراحت بيان كرده است. اما اظهارات آقاي محتشمي پور عليه آقاي مصباح را اولاً؛ نمي توان نقد سياسي دانست زيرا ابتدايي ترين ويژگي نقد، ارائه دليل است كه اظهارات ايشان از اين ويژگي خالي است.
آقاي محتشمي پور در اظهارات خود- مانند بسياري از موارد ديگر- يك طرفه به قاضي رفته و آيت الله مصباح يزدي را با چند اتهام ناروا نواخته اند بي آنكه براي ادعاي خود نيازي به ارائه سند، دليل و يا حداقل، شاهد و قرينه اي احساس كنند.
از جمله اينكه؛
2- ادعا كرده اند كه آيت الله مصباح يزدي داراي انديشه انجمن حجتيه است! و اما، اصلي ترين محور انديشه انجمن حجتيه، «جدايي دين از سياست است» بنابراين بايد از آقاي محتشمي پرسيد انديشمندي كه دهها كتاب، صدها سخنراني و صدها مقاله علمي درباره ضرورت تشكيل حكومت اسلامي دارد و طي 50سال گذشته به گواهي آثار مكتوب، سخنان مضبوط و درس هاي ثبت شده در حوزه هاي علميه و دانشگاهها، «جدايي دين از سياست» را يك انحراف فكري دانسته و به روش علمي و مستند اثبات كرده است كه اين ديدگاه انحرافي از سوي قدرت هاي استكباري ترويج شده و مي شود و به همين علت از سوي رژيم شاه زنداني و شكنجه شده است و... چگونه مي تواند انديشه انجمن حجتيه داشته باشد؟!
سران انجمن حجتيه از مخالفان سرسخت امام راحل(ره) بودند و اين در حالي است كه آيت الله مصباح يزدي اولاً؛ از شاگردان برجسته امام(ره) بوده اند، ثانياً؛ در تمامي مبارزات ضد استبدادي و ضد استعماري امام(ره) در ركاب ايشان حاضر بوده اند، ثالثاً؛ از اولين مجتهداني بودند كه به صورت مكتوب و در فضاي خفقان و سياه سالهاي قبل از پيروزي انقلاب مرجعيت حضرت امام(ره) و اعلميت ايشان را تاييد كردند و امضاي وي پاي تمامي اعلاميه هاي حمايت از امام و مخالفت با رژيم ستمشاهي ديده مي شود و طي سالهاي بعد از پيروزي انقلاب بيشترين تلاش را براي اثبات حقانيت نظام جمهوري اسلامي ايران داشته اند تا آنجا كه مباحث علمي ايشان درباره «جمهوريت» به عنوان بهترين مدل براي حكومت اسلامي هنوز هم از دقيق ترين، علمي ترين و مستندترين آثار مورد مراجعه در حوزه هاي علميه و دانشگاههاست و...
حالا نوبت آقاي محتشمي است كه بفرمايند كدام يك از دوستان هم حزب و گروه ايشان در مخالفت با دكترين انحرافي «جدايي دين از سياست» و افشاي اين تز استعماري، -با عرض پوزش- به گرد پاي آقاي مصباح مي رسند؟ سوابق آيت الله مصباح در اين زمينه به گواهي اسناد موجود كاملاً روشن است، اما اگر آقاي محتشمي و دوستان هم حزب و گروه ايشان فقط اندكي از اين سوابق درخشان را در كارنامه خود دارند، بفرمايند ارائه كنند... و متاسفانه ندارند...
3- آقاي محتشمي ظاهراً فراموش كرده اند كه طي 8سال گذشته چگونه با تمام توان- و البته ناخواسته و از روي خامي و كم اطلاعي- در خدمت انجمن حجتيه و دشمنان تابلودار امام راحل(ره) بوده اند؟ آقاي محتشمي نبايد از اين سخن حق برآشوبند، چرا كه اين سخن مانند ادعاي ايشان عليه آيت الله مصباح، بي اساس نيست و با مستندات و دلايل غيرقابل انكاري همراه است.
بايد از آقاي محتشمي پور سؤال شود نظرشان درباره اين ادعاها كه درپي خواهد آمد چيست؟!
«وظيفه دين و دينداران حكومت كردن نيست!»، «اسلام روشي براي حكومت كردن ندارد!»، «حكومت ديني مانع رشد علمي مردم و پيشرفت جامعه است!»، «نظام اسلامي نيز مانند سلطنت مطلقه محمدرضا شاهي است و با اصلاحات و مدرنيته منافات دارد!»، «تركيب جمهوري اسلامي يك تركيب التقاطي است و نبايد در دام اين تفكر التقاطي افتاد!»، «تفكر شيعه موجب انحطاط مملكت ما و مانع دموكراسي است!»، «حكومت بايد از حيث ايدئولوژي خنثي باشد!»، «قوانين اسلامي متعلق به 14 قرن قبل است و جوابگوي جامعه امروزي نيست!»، «انقلاب اسلامي ايران شبيه استبداد قجري است!» و...
آيا جناب محتشمي فراموش كرده اند «نظرات» شرم آور فوق را كه فقط مشتي از خروارها و اندكي از بسيارهاست طي 8 سال گذشته از طريق مطبوعات تحت حمايت جناح خويش در جامعه تبليغ كرده اند؟ اگر فراموش كرده اند- كه نكرده اند- يك بار ديگر به اين اسناد مراجعه كنند تا خود اعتراف بفرمايند آنچه جناح ائتلافي ايشان طي 8 سال حاكميت خود عليه اسلام، انقلاب، امام و جمهوري اسلامي گفته اند و نوشته اند، پدر جد انجمن حجتيه هم جرات بيان آن را نداشته است. آيا غير از اين است؟!
فعاليت هاي تخريبي هم جبهه اي هاي سياسي آقاي محتشمي عليه نظام اسلامي و تلاش براي ترويج جدايي دين از سياست، پنهان نبود كه آقاي محتشمي و دوستان ايشان توان انكار آن را داشته باشند، بنابراين سؤال اين است كه اگر آقايان طرفدار انجمن حجتيه نبوده اند چرا در مقابل اين همه پلشتي و دشمني با اسلام و امام و نظام كمترين اعتراضي نكرده اند؟! مگر در برابر چشم ها و گوش هاي آنان دوستان هم حزب و گروهشان اعلام نكردند كه راه امام بايد به موزه تاريخ سپرده شود؟! مگر آشكارا نگفتند و ننوشتند كه شهادت امام حسين (ع) نتيجه خشونت طلبي جدش- رسول خدا (ص)- در صدر اسلام بوده است. چرا آقايان نه فقط كمترين اعتراضي نكردند، بلكه نشستند و برخاستند و مصاحبه و سخنراني كردند و از آنان آشكارا حمايت فرمودند؟! گفتني است كه در همان حال آيت الله مصباح سلسله مباحث نظر سياسي اسلام را در نماز جمعه مطرح مي كردند و از سوي جبهه ياد شده و راديوهاي بيگانه بيشترين ناسزاها را متحمل مي شدند.
4- آقاي محتشمي پور در سخنان خود به جبهه اصلاحات نيز اعتراض كرده و گفته است «ما در جمع اصلاح طلبان فرقه اي داشتيم كه معادل آن فرقه مصباحيه محسوب مي شود كه آنها مخالف جمهوريت نظام هستند همانطور كه مردم از فرقه مصباحيه كه آنان را در خدمت اهداف خود قرار داده است منزجرند با اين تفكر در جبهه اصلاحات هم مخالفند زيرا انديشه هاي اسلامي در عمق جان مردم است و نمي توان مردم را از باورهاي خود جدا ساخت...»
اگرچه هنوز هم آقاي محتشمي- همانگونه كه ملاحظه مي شود- در انتقاد از اصلاح طلباني كه به دشمني با اسلام و نظام برخاسته بودند با كنايه و محافظه كارانه سخن مي گويد ولي مي پذيريم كه به آنها انتقاد كرده است و اين انتقاد را قابل تقدير مي دانيم اما سؤال اين است كه حالا چرا؟!
چرا در آن هنگامه كه دوستان هم جناح ايشان عليه اسلام و امام و نظام آنگونه وقيحانه و آشكار تاخت و تاز مي كردند، ساكت بوديد؟! سكوت 8 ساله آقاي محتشمي در آن هنگام و انتقاد محافظه كارانه ايشان در حال حاضر، اين توهم را دامن مي زند كه آقاي محتشمي آن گاه كه هم حزبي ها و هم جبهه اي هاي خودرا در قدرت مي ديد، حمايت از امام و انقلاب را به مصلحت نمي ديد و در مقايسه ميان دفاع از امام و انقلاب و اعتراض به دوستان هم حزبي، دومي را ترجيح مي داد و اما، اكنون كه بساط قدرت آنان برچيده شده است اعتراض به پلشتي و نظرات شرم آور آنها را خالي از اشكال و بي خطر مي دانند!!... انشاءالله اينگونه نباشد و آقاي محتشمي واقعا از همراهي 8 ساله خود با آن جماعت پشيمان شده باشد ولي در هر دو حالت نتيجه يكسان است و آن، اين كه وي و برخي از دوستانشان طي 8 سال گذشته- ناخودآگاه- آب به آسياب دشمنان اسلام و امام ريخته اند و اكنون به جاي عذرخواهي از مردم و امام، ياران حضرت امام (ره) را به باد تهمت و افتراء مي گيرند.
5- نگارنده ترديدي ندارد كه آقاي محتشمي پور از دلسوزان اسلام و انقلاب است ولي كم نبوده و نيستند افراد دلسوزي كه به هر علت- از جمله بي تدبيري و نداشتن شناخت و مطالعه لازم- ناخواسته به دام دشمنان افتاده اند. آقاي محتشمي از يك سو به انجمن حجتيه مي تازند و در همان حال دانشمندي را كه امان انجمن حجتيه و دشمنان امام و انقلاب را بريده است به باد تهمت و افتراء مي گيرند اين تناقض تنها مي تواند از دو احتمال زير ريشه گرفته باشد.
اول؛ كم اطلاعي و عدم شناخت ديني و سياسي آقاي محتشمي كه باعث شده انجمن حجتيه و حاميان بيروني اين گروه انحرافي از وي براي انتقام از آيت الله مصباح سوءاستفاده كنند. و دوم؛ اين كه آقاي محتشمي- خداي نخواسته- به انجمن حجتيه دلبستگي داشته باشد!!... به يقين حالت دوم مردود است و حالت اول قابل قبول به نظر مي رسد، اگرچه تاسف آور نيز هست.
6- آقاي محتشمي از آيت الله مصباح و شاگردان ايشان به عنوان يك «فرقه»! ياد كرده اند و باز هم مثل هميشه توضيح نداده اند كه چرا؟! زيرا «فرقه» به گروهي اطلاق مي شود كه در مباني يك دين يا مذهب از پيروان آن دين و مذهب فاصله گرفته و عقيده اي متفاوت با آنان داشته باشند. بنابراين بايد پرسيد؛ آيا آيت الله مصباح كه به گواهي اسناد و آثار غيرقابل انكار بيش از 50 سال از عمر خويش را در تبيين علمي و فقهي اسلام ناب محمدي (ص) صرف كرده اند- هرچند برخي سلايق سياسي قابل نقد داشته باشند- يك فرقه محسوب مي شوند يا كساني كه حداقل طي 8 سال در يك جبهه با دشمنان اسلام و انقلاب و امام همراه بوده و در مقابل ياوه گويي هاي آنان دم برنياورده اند؟!
7- و بالاخره، اين رشته اگرچه سر دراز دارد و گفتني هاي فراوان ديگري هست كه ناگفته مانده است ولي بايد از آقاي محتشمي پور و دوستان ايشان خواست مراقب فريب دشمنان تابلودار اسلام و امام (ره) باشند و به بهانه اختلاف سليقه هاي سياسي، مورد سوءاستفاده آنان قرار نگيرند... و بايد از زبان سعدي به آنان گفت؛
به قول دشمن ،پيمان دوست بگسستي
ببين كه از كه بريدي و با كه پيوستي؟!
حسين شريعتمداري