مايو (گفت و شنود)
گفت: خاتمي با شركت در انتخابات به مثلث آمريكا و اسرائيل و انگليس تودهني زده و پروژه آنها را با شكست روبرو كرده است، چرا كه گروه هاي اپوزيسيون جيغ بنفش مي كشند و از عصبانيت يقه چاك مي دهند؟!
گفتم: مگر نشنيده اي كه در غرب يك عده «گريه كن اجاره اي»! هستند، پول مي گيرند و براي مرده اي كه به آنها هيچ ربطي ندارد گريه مي كنند.
گفت: ولي چند تا گروهك اجق وجق و اجاره اي در قد و قواره اي نيستند كه بخواهند درباره كار خاتمي اظهارنظر كنند!
گفتم: حيوونكي ها چه خاك ديگري مي توانند بر سرشان بريزند! جز اين كه در آمريكا و اروپا پاي كامپيوتر بنشينند و كليك كليك بنگ بنگ ابراز وجود كنند!
گفت: چه عرض كنم!
گفتم: فيلي درون دريا مشغول آب تني بود. پشه اي از راه رسيد و گفت؛ آقاي فيل! يك لحظه از آب بيا بيرون كار واجبي دارم! فيل كه از آب بيرون آمد، پشه گفت؛ خيلي ممنون! بفرمائيد توي آب! فيل پرسيد چكار داشتي؟ پشه گفت؛ مي خواستم ببينم مايوي من پاي تو نباشه!

روش و منش يورگن هابرماس در مباحثه با علي مصباح يزدي، ناخواسته او را به پاي ميز يك «محاكمه معرفتي» كشاند و از ناتواني مغز فلسفه او در مواجهه انتقادي با انديشه دانشوران مسلمان پرده برداشت؛ جايي كه ديگر از تجاهل ها و جهالت هاي مرسوم غربزده ها خبري نبود؛ آنجا كه فيلسوف آلماني نمي توانست با سفسطه هاي رايج مدرنيته بر استدلال هاي پوياي «تفكر شيعي» فائق بيايد.
بسم رب النور