مايو (گفت و شنود)

گفت: خاتمي با شركت در انتخابات به مثلث آمريكا و اسرائيل و انگليس تودهني زده و پروژه آنها را با شكست روبرو كرده است، چرا كه گروه هاي اپوزيسيون جيغ بنفش مي كشند و از عصبانيت يقه چاك مي دهند؟!
گفتم: مگر نشنيده اي كه در غرب يك عده «گريه كن اجاره اي»! هستند، پول مي گيرند و براي مرده اي كه به آنها هيچ ربطي ندارد گريه مي كنند.
گفت: ولي چند تا گروهك اجق وجق و اجاره اي در قد و قواره اي نيستند كه بخواهند درباره كار خاتمي اظهارنظر كنند!
گفتم: حيوونكي ها چه خاك ديگري مي توانند بر سرشان بريزند! جز اين كه در آمريكا و اروپا پاي كامپيوتر بنشينند و كليك كليك بنگ بنگ ابراز وجود كنند!
گفت: چه عرض كنم!
گفتم: فيلي درون دريا مشغول آب تني بود. پشه اي از راه رسيد و گفت؛ آقاي فيل! يك لحظه از آب بيا بيرون كار واجبي دارم! فيل كه از آب بيرون آمد، پشه گفت؛ خيلي ممنون! بفرمائيد توي آب! فيل پرسيد چكار داشتي؟ پشه گفت؛ مي خواستم ببينم مايوي من پاي تو نباشه!

شيشه (گفت و شنود)

گفت: سايت بالاترين كه تحت مديريت منوشه امير اداره مي شود بدجوري از دست خاتمي عصباني شده و جوش آورده است.
گفتم: چه بهتر از اين كه رژيم كودك كش اسرائيل از شركت او در انتخابات عصباني شود؟
گفت: سايت منوشه امير خطاب به گروههاي اپوزيسيون نوشته است؛ چرا واقعيت را نمي گوئيد؟ خاتمي با شركت در انتخابات انگشت آبي خود را در چشم جنبش سبز فرو كرده است.
گفتم: باز هم چه بهتر از اين كه انگشتش را در چشم فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 فرو كرده باشد.
گفت: نوشته است؛ ديگر به خاتمي اميدي نيست. وقتي در انتخابات شركت مي كند چرا هنوز هم فكر مي كنيد مخالف رژيم است؟!
گفتم: يارو شيشه رفته بود توي چشمش، داد زد و به رفيقش گفت؛ بيا اينو در بيار. رفيقش كه گيج شده بود گفت؛ چي رو در بيارم؟ شيشه رو؟ و يارو با عصبانيت گفت؛ خنگ خل و چل معلومه كه شيشه رو ميگم. پس فكر كردي صدات كردم كه اداي منو درآري؟!

پشت پرده طرح ايده »گفتگوي تمدن ها« توسط سيدمحمد خاتمي

                    پشت پرده طرح ايده »گفتگوي تمدن ها« توسط سيدمحمد خاتمي
                                  نامه عليرضا نوري زاده به محمدعلي ابطحي


نويسنده: پيام فضلي نژاد
از دهه 1370 سه حلقه كيان، آئين و مركز بررسي هاي استراتژيك رياست جمهوري براي صورتبندي پروژه «دموكرتيزاسيون» تحت نفوذ نافذ ايدئولوژي «عصر مدرن» و «نهضت روشنگري» بودند و اغلب اعضاء و مشاوران آن نيز يا از تئوري هاي انگليسي تغذيه مي كردند235 يا دانش آموختگان دانشگاه هاي انگلستان به شمار مي رفتند. عبدالكريم سروش در چلسي كالج لندن «فلسفه علم» آموخت و آن را را با تكيه بر آراء سركارل پوپر در ايران رواج مي داد.236 حسين بشيريه هم كه سخت شيفت توماس هابز و ماكس وبر بود، دكتراي «تئوري سياسي» خود را از دانشگاه ليورپول انگلستان گرفت.237 محمدرضا تاجيك، رئيس مركز بررسي هاي استراتژيك رياست جمهوري و معاون آموزشي وزارت اطلاعات در دولت اصلاحات نيز سال 1372 در دانشگاه اسكس انگلستان درس «تحليل گفتماني» خواند238 يا حميدرضا جلايي پور كه در دهه 1360 معاون سياسي- امنيتي استانداري كردستان بود، سال 1376 پس از گرفتن دكتراي «جامعه شناسي سياسي» از دانشگاه لندن به يكي از چهره هاي كليدي اصلاحات بدل گشت و ناشر روزنامه هاي جامعه، طوس، نشاط و... شد239 يا محمدعلي ابطحي پس از دوم خرداد 1376 و در مقام «رئيس دفتر رئيس جمهور» روابط خود با جاسوسان انگليسي را توسعه داد. او آبان 1378 در جريان سفر سيدمحمد خاتمي به فرانسه در اقامتگاه احسان نراقي (مشاور ويژه محمدرضا پهلوي) با عليرضا نوري زاده (عامل سرويس جاسوسي MI6 ) ملاقات كرد. پوشش سياسي اين ديدار، بحث درباره گسترش ايده «گفت وگوي تمدن ها» بود و نراقي به عنوان مشاور وقت دبيركل سازمان يونسكو باني برگزاري جلسه سخنراني خاتمي در مجمع عمومي اين سازمان شد.

ادامه نوشته

حادثه (گفت و شنود)

گفت: مگه خاتمي انتخابات رو تحريم نكرده بود؟ و مگه نگفته بود كه اصلاح طلبان در انتخابات شركت نمي كنند؟!
گفتم: معلومه كه گفته بود، تازه به جاي اينكه به خاطر وطن فروشي و آدم كشي و همكاري با اسرائيل منتظر محاكمه و مجازات باشه، براي شركت در انتخابات شرط هم گذاشته بود!
گفت: پس چرا 862 نفر از مدعيان اصلاحات يعني دو برابر دوره قبل براي نامزدي مجلس ثبت نام كردند؟!
گفتم: خب! بعضي از اونها گفته اند حاضر نيستند سرنوشت خودشان را به سرنوشت نوچه جرج سوروس صهيونيست گره بزنند.
گفت: چه عرض كنم؟! عجب دنيايي شده! دست منافق ها چه زود رو ميشه.
گفتم: يارو داشت از خيابون رد مي شد يك كاميون با سرعت بهش زد و افتاد مرد... اين ماجرا قرار بود جوك پايان گفت و شنود امروز باشه. اما چه ميشه كرد، حادثه هيچوقت خبر نمي كنه؟!

تقابل رئيس جمهور اصلاحات با مكتب «اسلام ناب» تحت تاثير «يورگن هابرماس»

                                  ارتش سري روشنفكران -12 / درآمد
             تقابل رئيس جمهور اصلاحات با مكتب «اسلام ناب» تحت تاثير «يورگن هابرماس»
                             سيدمحمد خاتمي: راهي جز راه غرب نداريم!


نويسنده: پيام فضلي نژاد
روش و منش يورگن هابرماس در مباحثه با علي مصباح يزدي، ناخواسته او را به پاي ميز يك «محاكمه معرفتي» كشاند و از ناتواني مغز فلسفه او در مواجهه انتقادي با انديشه دانشوران مسلمان پرده برداشت؛ جايي كه ديگر از تجاهل ها و جهالت هاي مرسوم غربزده ها خبري نبود؛ آنجا كه فيلسوف آلماني نمي توانست با سفسطه هاي رايج مدرنيته بر استدلال هاي پوياي «تفكر شيعي» فائق بيايد.
فرداي اين ملاقات، هابرماس همراه عليرضا بهشتي به «تالار فردوسي» در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران رفت تا براي دانشجويان از «دردهاي رهايي» بگويد. از منظر او «دين براي بقا در جامعه مدرن، راهي جز پيوند يافتن با حاكميت مردم (دموكراسي مدرن) و حقوق بشر ندارد» و دينداران و سنت گرايان بايد «درد ناگزير زايمان سكولاريزاسيون» را تحمل كنند:

ادامه نوشته

وقتي مايكل لدين براي اصلاحات دفاعيه مي نويسد !

وقتي مايكل لدين براي اصلاحات دفاعيه مي نويسد !
سيد ياسر جبرائيلي
افشاگري كيهان درباره كپي برداري آقاي رئيس دولت اصلاحات از دستورالعمل «مايكل لدين»¤ در ارائه پيشنهاد برگزاري رفراندم، اگرچه سكوت معنادار آقاي محمد خاتمي را در پي داشت، اما مايكل لدين به وكالت از وي سرمقاله روزنامه واشنگتن تايمز- وابسته به خبرگزاري يونايتد پرس- را براي تخطئه افشاگري كيهان و نگاشتن «تبرئه نامه» براي آقاي خاتمي برگزيد.
در سرمقاله 28 مرداد(19 اوت) واشنگتن تايمز آمده است: «حسين شريعتمداري مديرمسئول روزنامه كيهان خاتمي را متهم به پيروي از دستورالعمل مايكل لدين يا سازمان سيا كرد... اما نسخه رفراندم خاتمي با نسخه لدين تفاوت هايي دارد.»
لدين سعي كرده اين موضوع را القا كند كه انطباق پيشنهاد خاتمي با تئوري معروف براندازي وي- كه ويژه جمهوري اسلامي طراحي شده- فقط و فقط در قالب يك «تصادف» قابل تعريف است. او استدلال مي كند كه «طرح خاتمي محدود به دولت است، اما طرح من در مورد كل نظام اسلامي.»
لدين قصد دارد با كشيدن لعاب «تصادف» و «تفاوت» بر روي طرح خاتمي، هرگونه ارتباط تئوريك ميان پيشنهاد رئيس دولت اصلاحات با توصيه قبلي خود را نفي و آقاي خاتمي را تبرئه كند. اما شواهدي وجود دارد دال بر اينكه اين همراهي از روي تصادف نيست.
پروژه توسل به تصادف براي توجيه همسازي و همراهي جريان برانداز بيروني با اغتشاشگران داخلي، اين روزها نخ نما شده است. رسانه هاي مدعي اصلاحات از يك سو، و رسانه هاي دشمنان خارجي نظام اسلامي از سوي ديگر، دچار دستپاچگي شده و همه هم خود را مصروف انكار اتهام كودتاي مخملي و انطباق كامل رفتار جريان برانداز دروني با تئوري هاي بيروني كرده اند. سرمقاله واشنگتن تايمز را نيز بايد در قالب اين پروژه و يك تلاش مشترك براي نفي هرگونه ارتباط تحليل و تفسير كرد.
اهل نظر اطلاق عنوان «تصادف» به حوادث را ناشي از جهل بشر مي دانند. دراين باره، مثال معروف دو اتومبيل را مي زنند كه به سرعت در حال نزديك شدن به يكديگر هستند و وقتي به هم رسيده و برخورد مي كنند، چون بي خبر از يكديگر بوده اند، نام تصادف روي واقعه مي گذارند. اما براي فردي از فراز يك ساختمان كه اين دو اتومبيل و جهت حركت آنها را مي بيند، ماجرا به هيچ رو تصادفي نيست. قضيه، علت روشن و معلول روشن تر دارد. او كه «از بالا مي نگرد و خبر دارد»، مي تواند به صراحت «پيش بيني» كند كه چه پيش خواهد آمد!
براي آنان كه از ملاقات هاي ژنرال هاي اصلاحات با كساني چون «جرج سوروس» حامي مالي كودتاهاي مخملي بي خبرند و خبر اختصاص 400 ميليون دلار از سوي آمريكا براي تبديل انتخابات خردادماه به يك پروژه آشوب را نشنيده اند، كساني كه حمايت بام تا شام لشكر رسانه اي دشمن از جريان مدعي اصلاحات را نمي بينند، براي آنها كه از زد و بندهاي پشت پرده بي خبرند، شايد انطباق رفتار جريان اصلاحات و رخدادهاي قبل و بعد از انتخابات با تئوري ها و دستورالعمل هاي لدين ها و جين شارپ ها و مارك پالمرها فقط يك تصادف باشد؛ اما آنها كه « در آن بالا ايستاده به ماجرا مي نگرند و خبر دارند»، مي توانند از پيش آمدهاي بعدي خبر دهند. چهارشنبه 20 خرداد را به ياد بياوريد كه كيهان تيتر زد و از پروژه آشوب پس از شكست خبر داد.
اين است كه جناب لدين ناخواسته به همراهي جريان آشوب دروني با او و بزرگانش اعتراف كرده است! اما در توجيه تصادفي بودن يكساني طرح خاتمي با پروژه براندازي او، خواسته اين دو طرح را متفاوت جلوه دهد، و باز نادانسته به همسويي آنها نيز اعتراف كرده است.
لدين مي گويد طرحش مخصوص براندازي كل نظام است. اگر متن پيشنهاد خاتمي را دوباره مرور كنيم، به سادگي در خواهيم يافت كه او نيز در بطن طرح خود، نه دولت، كه نظام اسلامي را نشانه رفته است. خاتمي ظاهراً خواستار برگزاري رفراندم درباره «مقبوليت دولت» شده، اما در پاسخ به اين پرسش ايجاد شده كه «مگر پيروزي در انتخابات نشانه مقبوليت نيست؟»، بلافاصله حمله خود را متوجه نظام اسلامي كرده و با اين پيش فرض كه انتخاباتي كه نظام برگزار كرده، زير سوال است، ساز و كارهايي خارج از چارچوب قانون اساسي براي برگزاري رفراندم ارائه مي كند. سوال اينجاست كه وقتي هدف زير پاگذاشتن قانون اساسي است، آيا قصد اصلي طراحان و برگزاركنندگان چنان رفراندمي، جز حمله به اركان نظام و فراهم كردن مقدمات لازم براي نهايي كردن طرح مايكل لدين است؟
اتفاقاً مايكل لدين نيز در طرح خود كه در سرمقاله واشنگتن تايمز تكرار شده، قدم اول براي براندازي جمهوري اسلامي را «مشروعيت زدايي» عنوان مي كند. آيا زير سوال بردن انتخاباتي كه نظام برگزار كرده، و ارائه يك طريق خارج از نظام براي تعيين رئيس دولت، مشروعيت زدايي نيست؟
رسانه هاي خبري، مقامات سياسي، و نظريه پردازان مخالف جمهوري اسلامي طي دو ماه اخير به طرز عجيبي در تلاشند مجريان پروژه براندازي پس از انتخابات را مستقل از خود نشان دهند. حق دارند. آنها در اين انتخابات با تمام توان به ميدان آمدند و از سوختن مهره هاي خود در هراسند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
¤ مايكل لدين عضو ارشد بنياد دفاع از دموكراسي در آمريكاست و مشاورت وزيرخارجه، وزير دفاع، و شوراي امنيت ملي آمريكا را در كارنامه خود دارد.