افشاي سند ارتباط رهبران حزب مشاركت ايران با «بنياد اشرف پهلوي» در واشنگتن
                                     ماجراي «عباس عبدي» و «احمد اشرف»


نويسنده: پيام فضلي نژاد
E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir

عباس عبدي در كنار حجاريان و علوي تبار سال ها با وزارت اطلاعات همكاري داشت، اما به تدريج با واسطه هاي ايراني CIA پيوند خورد. مثلاً از سال 1373 با احمد اشرف مكاتبه مي كرد. اشرف، جانشين احسان يارشاطر (عضو فرقه ضاله بهائيت) در دايره المعارف ايرانيكا است و در پوشش «پژوهشگر» در بنياد مطالعات ايران حضور دارد. او، عبدي را به عنوان يك «دانشمند گرامي» مي ستود66 و پل ارتباطي اش با نزديكان اشرف پهلوي مانند علي بنوعزيزي به شمار مي رفت.67 البته عبدي برخلاف شخصيت راديكالش در نيمه اول دهه 1370، پس از انتخابات دوم خرداد خط مشي اي پيچيده را برگزيد تا خود را يك «چهره معتدل سياسي» جا بزند. ابتدا از هواداران راهبرد «آرامش فعال» بود تا آنجا كه مي گفت «عمل سياسي بعد از دوم خرداد بايد از طريق گفت وگو و با قانون گرايي و حتي گاهي با كوتاه آمدن پيش برود.»68 حتي عبدي در اولين سالگرد دوم خرداد به نقد رفتارهاي سياسي اردوگاه اصلاحات پرداخت، عليه شعارهايي چون «مرگ بر انحصار» و «واي اگر خاتمي حكم جهادم دهد» نوشت و سخن از «منزوي ساختن افراطيون جناح هاي سياسي» گفت،69 اما حالا با شكست اصلاحات او فكر برپايي يك جنگ فرسايشي عليه نظام را در سر مي پروراند و مي خواست پروژه اي را كه حجاريان از عهده آن برنيامده بود، اين بار به پايان رساند.
به گمان عبدي، حجاريان در مقام مشاور معتمد سيدمحمد خاتمي به او پيشنهاد نامطلوبي داد كه هم «رئيس جمهور» باشد و هم «رهبر اپوزيسيون». پس بايد اين تناقض كه يادآور تراژدي مضحك ابوالحسن بني صدر بود، به گونه اي حل مي شد. در نتيجه عبدي به عنوان يك «پيش استراتژي» اصلاح طلبان را به خروج از حاكميت فراخواند، چون مي گفت با قرار گرفتن در «موضع نظام» نمي توان «نقش اپوزيسيون» را بازي كرد. براساس راهبرد او، اصلاح طلبان بايد سريعاً از مناصب دولتي استعفاء كنند تا ابتدا مشروعيت نظام سياسي ايران را با مخاطره جدي مواجه كنند و با اين كار، ظرفيت هاي استفاده از همه امكانات «مقاومت منفي» را فراهم سازند. اين چنين عباس عبدي به عنوان عضو ارشد دفتر سياسي حزب مشاركت ايران نفوذ رهبران گروهك ملي- مذهبي ها مانند عزت الله سحابي را در فرآيند تصميم سازي هاي «جبهه دوم خرداد» برملا ساخت و از ائتلاف نانوشته با آنان براي پيشبرد پروژه «مقاومت منفي» پرده برداشت. با اين حال، اصلاح طلبان حاضر به ترك قدرت نبودند و براي فرآيند استحاله مسيري متفاوت از نقشه عبدي در ذهن داشتند؛ چنانكه چند ماه پس از انتشار پيشنهاد مكمل سحابي (مقاومت منفي) و عبدي (خروج از حاكميت) يك تحليلگر مجله همشهري ماه نوشت:
تير خلاص به استراتژي «خروج از حاكميت» در 18 خرداد 1380 شليك شد، اما نه از سوي محافظه كاران بلكه از سوي اصلاح طلباني كه با تمام قوا در انتخابات حاضر شدند و به جاي آنكه از قدرت خارج شوند، بار ديگر قدرت را در اختيار گرفتند.70
همه اين ايده ها شكست خورد. حجاريان در سال 1380 به صراحت از عدم توفيق تاكتيك خود سخن گفت. وانگهي، اكثر اين پيشنهادات كپي برداري از راهبردهاي فروپاشي اروپاي شرقي در پايان دهه 1980.م بودند؛ گرچه حجاريان هيچ گاه نگفت كه تاكتيك «فشار از پايين، چانه زني از بالا» رونويسي آشكار از آراء تيموتي گارتن اش، نظريه پرداز MI6 است كه براي سلسله كودتاهاي مخملي اروپاي شرقي ساخته شد! تاكتيك هاي سحابي، علوي تبار و گنجي براي «نافرماني مدني» و «مقاومت منفي»، يك قرائت آمريكايي از روش مهاتما گاندي به شمار مي رفت. اين تاكتيك را نيز نخستين بار ماهنامه كيان در ارديبهشت 1379 با ترجمه مقاله اي از رونالد دوركين به چاپ رساند و به شرح كاربردهاي آن با تكيه بر پروژه فروپاشي يوگسلاوي پرداخت.71 تز «اصلاح قانون اساسي» از هاشم آغاجري و عمادالدين باقي72 كه سلسله نوشتارهاي محسن كديور در هفته نامه راه نو در پيرامون «نظريه انتصابي ولايت مطلقه فقيه» پشتوانه آن معرفي مي شد، به سبب آشفتگي ساختاري و تئوريك هيچ راهي به عرصه عمومي سياست ايران نيافت.73 همين طور پيشنهاد «رفراندوم» از محمدرضا خاتمي، نايب رئيس مجلس ششم سرنوشت بهتري از بقيه راهكارها نداشت.74